حكم يا مواردى ديگر از اين قبيل نمى توان به اطلاق خطاب تمسك كرد و مثلا
گفتواجب است يا واجب نيست , بلكه بايد به نتيجة الاطلاق و يا به نتيجة
التقييد تمسك كرد , كه اصطلاحا متمم الجعل گفته مى شود .
ب . متكلم در مقام بيان جهتى است كه ما مى خواهيم از آن جهت
به اطلاق تمسك كنيم . اما اگر متكلم اصلا در مقام بيان نبود , بلكه در
مقام اصل تشريع بود , نمى توان به اطلاق تمسك كرد .
در مقام اصل تشريع حكم شارع مى فرمايد ﴿ يا ايهاالذين آمنوا أقيموا الصلوة﴾ , و يا در مقام اصل تشريع يك معامله مى فرمايد ﴿ أحل الله البيع و حرم الربا﴾ در اينجا نمى توان به اطلاق ﴿ أحل الله البيع﴾
تمسك كرد تا هر جا در مورد اعتبار و عدم اعتبار قيد و يا شرطى شك كرديم
با اين اطلاق آن را برداريم . زيرا در اينجا شارع در مقام تشريع اصل
مشروعيت بيع است . همچنين است وقتى كه شارع مى گويد ﴿ يا ايهاالذين آمنوا اقيمواالصلوة﴾
در اينجا وى در مقام اصل تشريع نماز است . بنابراين اگر شك كرديم كه
در صلات جزئى و يا شرطى معتبر است يا نه , نمى توان گفت كه بايد به
اطلاق[ ( اقيمواالصلوة]) تمسك كرد و آن مشكوك الجزئية و يا مشكوك
الشرطية را برداشت . چنين نيست و اطلاق وجود ندارد . چون وقتيكه ما اين
مطلب را كهشارع در مقام اصل تشريع است احراز كرديم , قهرا نمى توان به
اطلاق تمسك كرد . و نيز نمى توان به اطلاق تمسك كرد وقتى كه شارع در
مقام بيان از يك جهت نيست , بلكه در مقام بيان از يك جهت ديگر است .
براى مثال , هنگامى كهخداوند تبارك و تعالى مى فرمايد ﴿ و كلوا مما أمسكنه﴾ , يعنى از آن چيزى كه كلب صيد مى گيرد بخوريد , بايد ديد دستور﴿ و كلوا مما أمسكنه﴾
در مقام بيان چه مسئله اى است . در پاسخ مى گوييم شارع در مقام بيان
حليت أكل لحم حيوانى است كه با اين خصوصيت صيد شده است . لكن اين
مطلب كه دهان سگ با گوشت حيوان ملاقات كرده است و سگ هم نجس العين
است و , بنابراين , بايد دهان زده آن را تطهير كرد , داخل در اطلاق﴿ و كلوا مما أمسكنه ﴾
نيست تا گفته شود نيازى به تطهير نيست . زيرا اطلاق از جهت حليت اكل
لحم حيوانى است كه سگ آن را صيد كرده است , نه در مقام بيان طهارت .
بنابراين , نمى توان براى اثبات طهارت به