آخر وقت , يا با صلات متخصص به خصوصيت جماعت , يا صلات متخصص به
خصوصيت فرادى , و يا به خصوصيت اقامه در مسجد و غير اينها .
نيز ممكن است اطلاق و شمول و شيوع مجموعى باشد , يعنى مجموع من
حيث المجموع موضوع حكم قرار گيرد به نحوى كه اگر مجموع آورده نشود ,
امتثال تحقق پيدا نمى كند . در اينجا نيز همان اشكالاتى كه در عموم عنوان
مى شد مطرح مى شود , يعنى مى گويند تعريفى كه براى مطلق مى شود نه جامع
است نه مانع , يعنى نه جامع تمام افراد مطلق است و نه مانع از دخول
اغيار . در اين زمينه گفتيم كه اشكالمذكور بر تعريف حقيقى وارد است .
اما اگر تعريف , تعريف حقيقى نباشد و تعريف به اظهر الخواص باشد , مى
توان پذيرفت كه اين تعريف نه جامع باشد و نه مانع .
مقيدذ نيز مقابل مطلق است , يعنى شيوع و سريان ( شيوع و سريان
استغراقى و مجموعى و بدلى ) به يك صنف و فرد خاص و نيز به خصوصيت خاص
مقيد مى شود .
مسائل
1 . اطلاق و تقييد در معانى حرفيه راه ندارد
برهان اين معنى از آن راه نيست كه معنى حرفى جزئى است . در
جاى خود ثابت شده است كه وضع و موضوع له و مستعمل فيه در باب حروف
عام است و در عالمكليت بين معنى حرفى و معنى اسمى هيچ گونه فرقى وجود
ندارد , يعنى در هر دوآنها وضع و موضوع له عام است . پس , آنچه بعضى گفته
اند كه وضع و موضوع له جزئى اند و چون جزئى اند اطلاق و تقييد در آنها راه
ندارد درست نيست . لكن ما ,همان طورى كه در معنى حرفى گذشت , قائليم به
اينكه معناى حرفى در جوهر ذاتش غير مستقل و قائم به دو طرف است و به
هيچ وجه قابل تعقل مستقل نيست و حتى در ذهن بدون تعقل اطرافش قابل اين
معنى نيست . زيرا شأن هر وجود رابط چنيناست . يعنى وجود رابط قائم به
طرفين است . بنابراين , در دو طرف قضيه بايد قابل تعقل باشد تا بتوان
رابط را تعقل كرد . نيز موجودات رابط از قبيل اعراض خارجى نيستند تا از
لوازم وجود موضوع و در مقام ذات مستقل باشند , بلكهحقيقت معانى حرفيه
صرف ربط و محض نسبت و ارتباط بين اطراف خودش است به حيثيتى كه اگر