مى خورد , يعنى به نتيجه حاصله تعلق مى يابد , و مثلا نقل و انتقال , يعنى
ملكيت , است كه مورد نهى واقع مى شود . در اين قسم , نهى دلالت بر فساد
دارد , چون برگشت معناى اسم مصدرى به اين است كه اين كار را نبايد كرد ,
زيرا نقل و انتقال واقع نمى گردد و مورد نظير مورد ارشاد به عدم وقوع نقل
و انتقال مى باشد .
خلاصه آنكه نهى به معناى اسم مصدرى دلالت بر فساد دارد , و به معناى مصدرىدلالت بر فساد ندارد .
به تعبيرى ديگر , مى گوييم در باب معاملات آدمى بايد تكوينا قادر
بر ايجادمعنى مطلوب باشد . مثلا , در اجاره كه تمليك منفعت است , عين
بايد تكوينا در خارج و مال شخص در اختيارش باشد تا بتواند منفعت آن را
تمليك كند . امااگر ا ين قدرت از وى سلب شد , چطور مى تواند تمليك
منفعت كند ؟ زيرا تمليك مذكور از قدرتش خارج است . پس اگر نهى به نفس
مصدر بخورد , نظر به اينكه در اينجا فعل تحت قدرت اوست , معامله صحيح
است , اما اگر نهى به معناى اسم مصدرى باشد , يعنى نفس فعل و نتيجه حاصل
از معامله و خود نقل و انتقال و تمليك منفعت مورد نهى قرار گرفته باشد ,
در اين صورت , شارعمقدس , در مقام اعتبار , سلب قدرت از شخص كرده است
. و وقتى در مقام تشريع سلب قدرت از وى مى كند , ديگر شخص قدرت ايجاد
اين معانى را ندارد , و [( الممتنع شرعا كالممتنع عقلا]) . همان طور كه
اگر فرد تكوينا قدرت نداشتما ملتزم مى شديم به فساد معامله , اكنون هم كه
شرعا سلب قدرت و سلب سلطنت مى شود , باز معامله ممنوع مى گردد . پس
هنگامى كه نهى به معنى اسم مصدرىمى خورد , شارع مقدس در مقام جعل تشريعى
از آن معنى و اثر و نقل و انتقال وتمليك منفعت , سلب سلطنت و قدرت مى
كند و از همين جاست كه مى گوييم نهىدلالت بر فساد دارد .
اين بيان از مرحوم ميرزاى نائينى ( ره ) است و بيان درست و متينى است .
نهى قانونگذار از معامله . اكنون ببينيم نهيهايى كه قانونگذار و
دولت در خصوص ايجاد معاملات مى كنند چه وضعى دارد مثلا , نهى از خريد و
فروش جنس قاچاق يا مواد مخدر و يا اجناسى كه در انحصار دولت است ,
مانند دخانيات .بايد توجه داشت كه جنس قاچاق و يا جنس انحصارى ماليت
دارد و مبادله مال