اكنون بايد مقام و موقع عنوان را از آن رو كه مرآت خارج است ,
در ارتباطبا تكليف تبيين كنيم . قبلا گفتيم كه عنوان[ ( بما هو فان و
مرآت عن الخارج]) متعلق تكليف است و فناء عنوان در معنون مصحح تعلق
تكليف به عنوان مى باشد . فرق ميان مصحح تكليف با متعلق تكليف زياد
است و نبايد ايندو را با هم خلط نمود . خلط بين اين دو موجب شده است
كه عده اى تكليف را با آنكه متعلق عنوان است , به معنون سرايت دهند و
فعل خارجى را مجمع تكليفين متضادين بدانند ومعتقد به امتناع اجتماع امر و
نيه شوند حال آنكه آنچه متعلق تكليف است , يعنى عنوان اولا و بالذات
مطلوب است و آنچه مصحح تكليف است ثانيا و بالعرض مورد توجه است .
در تعريف حرف گفته اند[ ( لا يخبر عنه]) حال آنكه همين عدم
اخبار خود , عين اخبار از حرف است . مى گوئيم حرفى كه از آن خبر داده مى
شود عنوان حرف موجود در ذهن است [6] و چون اين حرف ذهنى فانى در
حرف حقيقى خارجى است همينفناء مصحح اخبار از آن است ولى محال است كه
حرف حقيقى موضوع براى حكم قرار گيرد , زيرا حرف حقيقى صرف نسبت و ربط
بين منتسبين است و وجود آن ربطى است و از اظهر الخواص وجود ربطى آن است
كه از آن خبر داده نمى شود . اصولا وجود ربطى بدون منتسبين تعقل نمى
گردد تا از آن خبر داده شود , غرض عدم اخبار از حرف حقيقى ( يا معنون )
اولا و بالذات است , و الا ثانيا و بالعرض از آن خبر داده مى شود . مثل
وجود ذهنى شىء كه صورت حاصله در . نزد عقل است ومعلوم بالذات و وجود
تكوينى اش ( يعنى نفسى شىء ) معلوم بالعرض بشمار مىآيد , لذا نبايد بين
ايندو خلط نمود .
قائلان به جواز , چون عنوان را متعلق تكليف مى دانند لذا هر يك
از دو تكليف امر و نهى را بر عنوان جداگانه اى بار مى كنند , مثلا ايجاب
بر عنوان صلاة و تحريم بر عنوان غصب بار مى شود , ولى اگر مكلف بنحو
اتفاقى و سوء اختيار (نع اضطرار ) دو عنوان را در تيك فعل خارجى جمع كند
فعل خارجى تحقيقا تحقق و مجمع عنوانين , خواهد بود اما اين فعل خارجى (
معنون ) اولا و بالذات متعلق امر و نهى نيست تا محال لازم آيد بلكه ثانيا
و بالعرض متعلق تكليف قرار گرفته است . در واقع فعل خارجى موجد دو
موضوع مأموربه و منهى عنه مى شود , و مكلف
[6] حرف موجود در ذهن مفهوم اسمى دارد لذا مى توان از آن خبر داد .