نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 96
مسلمانانى كه مورد آزار قرار مىگرفتند، جز بيماران و زندانيان،
دسته دسته رهسپار يثرب مىشدند و به گرمى مورد استقبال يثربيان قرار
مىگرفتند.
جبهه باطل بهزودى دريافت كه يثرب پناهگاه مناسبى براى مسلمانان
شده است. احتمال هجرت پيامبر بدان ديار و دعوت آزادانه به يكتا پرستى زنگ
خطرى بود كه وفاداران بتها را سخت بيمناك كرد. بنابراين، در شوراى مشورتى
دارالندوه حضور يافتند. در اين محفل، سه نظريه مطرح شد.
1. به زنجير كشيدن و به سياهچال افكندن رسولخدا (صلى الله عليه وآله) ;
2. تبعيد پيامبر به نقطهاى دور دست;
3. كشتن پيامبر (صلى الله عليه وآله) بهوسيله نمايندگان كارآزموده هر قبيله. [1]
سرانجام نظر سوم تصويب گرديد و افرادى از تمام قبايل آماده شدند
تا شب هنگام با يك ضربه شمشير حضرتش را نابود سازند. [2] پيامبرخدا (صلى
الله عليه وآله) گنجينه اسرارش على (عليه السلام) را فراخواند; اسرار ديگرى
به او باز گفت; امانتهاى مردم را به وى سپرد تا به صاحبانش باز گرداند و
آنگاه فرمود: در بسترم بخواب و روپوش مخصوص بر خويش بيفكن. در اين هنگام،
على (عليه السلام) پرسيد: آيا شما جان سالم به در خواهيد برد؟ پيغمبر (صلى
الله عليه وآله) فرمود: آرى.
بدين ترتيب، على (عليه السلام) در بستر پيامبر خفت و رسول حق
نجات يافت. اين فداكارى آن قدر خالصانه و پر اهميت بود كه مورد ستايش
خداوند واقع شد. [3]
پيامبرخدا (صلى الله عليه وآله) در حالى كه آياتى از سوره يس
را مىخواند، از منزل خارج شد و از بىراهه بهطرف غار ثور، كه در بيرون
مكه بود، حركت كرد. ابوبكر از جريان آگاهى يافت و در راه به پيامبر (صلى
الله عليه وآله) پيوست. [4]