نامههاى ديگرى نيز يكى پس از ديگرى به دست امام (عليه السلام)
رسيد; بهتدريج موقعيت چنان شد كه بىتوجهى به نامهها براى امام (عليه
السلام) ممكن نبود.
عوامل ذيل در نامههاى كوفيان، بهعنوان علل ديرينهناخشنودىمردمازمعاويه،تأكيدمىشد:
1. عدم شايستگى و رسيدن بهقدرت از طريق زور;
2. عدم احترام به افكار عمومى;
3. بهكارگيرى بودجه مملكت در راه شهوات ستمگران;
4. كشتن عدالتجويان دلسوزى كه خواستههاى مردم را منعكس مىكنند;
5. تقويت و بهكارگيرى عناصر فاسدى كه پشتيبان حكومت شمرده مىشوند.
امام حسين (عليه السلام) براى ارزيابى دقيق موقعيت مؤمنان كوفه و
پاسخ نامههاى بسيار آنان، نماينده و سفير خود را به همراه آخرين نماينده
مردم به كوفه گسيل داشت. سفارش بر سه امر مهم تقوا، لطف به مردم و رازدارى،
محور اصلى اين نامه بود. [2]
بر اساس اسناد تاريخى، در اين زمان مكّه مركز تحرّكات شوم
مزدوران يزيد بود. از امامحسين (عليه السلام) چنان روايت شده است كه حكومت
اموى، گروهى از سربازان را در لباس حجاج به مكّه فرستاده بود تا امام
(عليه السلام) را دستگير كنند يا حتى مورد سوءقصد قرار دهند.
ورود عمروبنسعيد، حاكم حجاز و نيروهاى مسلح وى به مكّه خطر را
تشديد و تسريع در عزيمت ناگهانى امام (عليه السلام) از مكّه شد. بدين ترتيب
امام (عليه السلام) دو روز پيش از پايان مراسم حج، در حالى كه هنوز
مىتوانست با بسيارى از مؤمنان ارتباط برقرار كند، مكه را ترك گفت.
در كوفه مسلم پس از كوشش فراوان براى سازماندهى قيام،
سرانجام دستگير شد و همراه هانىبنعروة به شهادت رسيد. كوفه، با ترفندهاى
گوناگون، شهر قتل و وحشت شد و بدينترتيب، موضع ناپايدار و غيرقابل اعتماد
هواداران سياسى حسينبنعلى (عليه السلام) كه بهطوركلى و به اشتباه، آنان
را شيعيان كوفه مىخوانند، آشكار گرديد.