نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 164
سخنران انصار در سقيفه ضمن سخنانى گفت: ما انصار لشگر منسجم
اسلام هستيم و شما اى قريش گروهى از ما و اقليتى در ميان ماييد. من خواستم
سخن بگويم، اما ابوبكر مانع شد و گفت: البته آنچه شما انصار درباره خود
مىگوييد، درست است; ولى عرب اين امر را جز براى قريش نمىشناسد. آنان از
نظر نسب و اصالت خانوادگى برترين عرب شمرده مىشوند. من پيشنهاد مىكنم با
عمر يا ابوعبيده بيعت كنيم. سخنگوى انصار اعتراض كرد و در نهايت گفت:
اميرى از ما و اميرى از شما باشد.
من (عمر) پاسخ دادم: دو شمشير در يك غلاف جاى نخواهد گرفت.
آن گاه دست ابوبكر را گرفته، با او بيعت كردم. پس انصار با او
بيعت كردند. ما بيم داشتيم از آن جمع جدا شويم، آنان با ديگرى بيعت كنند و
ما مجبور شويم ناخواسته با او بيعت كنيم يا با مخالفت خود فسادى پديد
آوريم. البته بيعت با ابوبكر ناگهانى و بدون دورانديشى بود، اما خداوند شر
آن را برطرف كرد. [1]
آنان پس از بيعت سقيفهنشينان در كوچهها به راه افتادند و از
موافق و مخالف بيعت گرفتند. روز بعد، وقتى كار بيعت تمام شد، عمر از آنچه
روز پيش درباره زندهبودن رسولخدا (صلى الله عليه وآله) بر زبان رانده
بود، پوزش خواست. افزون بر دو شخصيت برجسته بنىهاشم يعنى على (عليه
السلام) و عباس عموى پيامبر، افرادى چون زبيربنعوام، خالدبنسعيد،
مقدادبنعمرو، سلمان فارسى، ابوذر، براءبنعازب، ابىبنكعب و... نيز با
دستاورد سقيفه مخالفت كردند. [2]
عهدنامه جانشينى
ابوبكر دربستر بيمارى با دو تن درباره جانشين خود مشورتكرد. او به
عبدالرحمانبنعوف گفت: براى جلوگيرى از فتنه در صدد است عمر را جانشين خود
سازد. عبدالرحمان، ضمن ستايش ابوبكر، عمر را فردى عصبانى خواند. ابوبكر
پاسخ داد: اگر سر كار بيايد، آرام خواهد بود. عثمان، شخص ديگر مورد مشورت،
گفت: باطن عمر از ظاهرش بهتر است. [3]
[1] تاريخالطبرى ، ج 3، ص 24 به بعد; طبقاتالكبرى ، ج 3، صص 616 ـ
344; شرح نهجالبلاغه ، ابنابىالحديد، ج 2، ص272; الكامل فى التاريخ ، ج
2، ص 320 و الامامة والسياسة ، ج 1، ص 27 به بعد.
[2] تاريخاليعقوبى ، ج 2، ص 124 و انسابالاشراف ، ج 1، ص 587.
[3] تاريخالطبرى ، ج2، ص 445 و طبقاتالكبرى ، ج 3، ص 199.
نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 164