نام کتاب : هزينه پاك ماندن نویسنده : حسین انصاریان جلد : 1 صفحه : 22
ماه مىكشيد تا برگردد. اين زن گاهى كه جلوى در
بوده، يا كنار پنجره نشسته بوده، اين شيخ جمال را مىديده و از آنجا كه اين شيخ
خوش قيافه بوده، عاشق او مىشود؛ ولى هر چه فكر مى كند كه ما اين شيخ را چگونه به
دام بيندازيم، چيزى به نظرش نمىآمد، فكر هم مىكرد كه اگر يك روز در خانه را باز
كند و جلوى شيخ را بگيرد و بگويد بفرماييد داخل، شيخ با اين تدينى كه دارد
مىگويد: برو گمشو! بنابراين بايد نقشه كشيد.
نقشه شيطانى
واى به روزى كه مرد و زن فكرشان فكر شيطانى
شود، و بخواهند عليه يك انسان طرح بريزند. آن زن هوسباز يك پيرزنى را در محل صدا
كرد، گفت: من يك كاغذ به دستت مى دهم و مثلًا ده تومان هم به تو مىدهم كه اين كار
را بكنى! تو اين كاغذ در دستت باشد، برو جلوى در بنشين، شيخ جمال كه رسيد، با صداى
محزون به او بگو: مادر! جوان من دو سه سال است كه به سفر رفته، خبر از او
نداشتهام، ديشب نامهاش آمده، سواد خواندن ندارم، شما بيا در دالان اين خانه و
اين نامه را بخوان تا خواهرش هم بفهمند برادرش چه نوشته
نام کتاب : هزينه پاك ماندن نویسنده : حسین انصاریان جلد : 1 صفحه : 22