نام کتاب : عرفا چگونه می بینند نویسنده : حسین انصاریان جلد : 1 صفحه : 16
كند و اين فقط خداست كه مىتواند با آن كار
كند.
اولياى الهى در برابر آن همه مرارت و رنج كه به
آنها مىرسد، مىگويند: «وَ
مَا رَايْتُ الَّا جَمِيلًا.»[1] آنان كه اولياى الهىاند، چنيناند كه: «هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا إِذَا
نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا»[2]: در هر چيز، به باطن نگاه مىكنند، يا حالا واقعاً خودشان چشم پيدا كردند و
دارند مىبينند، و آنى كه مىبينند عجيب به ظاهرش، دل خوش مىشوند.
اشتياق امام حسين (ع) به مرگ، شديدتر از
اشتياق يعقوب به ديدار يوسف
حضرت امام حسين (ع) وقتى از مكه به طرف كربلا
مىآيند، جلوى اسبش را مىگيرند و به او مىگويند كه نرو. مىپرسد چرا؟ مىگويند،
سفرت بوى خون مىدهد؛ يعنى جانت در خطر است. البته،