responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : توبه نویسنده : حسین انصاریان    جلد : 1  صفحه : 20

زمين‌گير مى‌كند، و لقم حرام، تمام نور خدا را از باطن مى‌برد.[1]

روزى براى حقوق يك ماه، به شريك برات دادند و او به يك صرافى رفت تا آن را نقد كند. صراف به او گفت: مقدارى از آن را الآن مى‌دهم و مقدارى ديگر را ده روز بعد، و اندكى از آن را جنس مى‌دهم. شريك اصرار كرد كه بايد همه آن را همين حالا نقد بدهى. صراف كه عصبانى شده بود، گفت: مگر كتان و پارچه قيمتى فروخته‌اى كه پولش را نقد مى‌خواهى؟ شريك گفت: نه كتان فروخته‌ام و نه پارچه قيمتى، «والله بِعْتُ دِينِى»: به خدا سوگند! من دينم را فروخته‌ام.

ماجراى اين عالم، به ما هشدار مى دهد كه خوردن مال حرام، دين‌فروشى مى‌آورد. پس حرام نخوريد! حرام نپوشيد! در خان حرام زندگى نكنيد! شغل حرام قبول نكنيد! كار حرام نكنيد! رشوه حرام‌


[1] 1. محمود شهابى، ادوار فقه، ج 3، ص 591- 592.

نام کتاب : توبه نویسنده : حسین انصاریان    جلد : 1  صفحه : 20
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست