نام کتاب : شرح دعای کمیل نویسنده : حسین انصاریان جلد : 1 صفحه : 454
مى خواهى بدهكاريت را بپردازم ؟ گفت : بدهكارى را نمى توان با بدهكارى ادا كرد ، آنچه نزد توست مال مردم است و همه ى آن را به مردم مديونى ، واجب است به آنان برگردانى .
گفت : فرمان دهم مستمرى برايت مقرر دارند كه تا پايان عمر به تو بپردازند ؟ گفت : من بنده و روزى خور خدايم ، چنين مى بينى كه خدا ياد تو هست و ياد من نيست !
گنج زرگر نبود گنج قناعت باقى است *** آن كه آن داد به شاهان به گدايان اين داد[1]