responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح دعای کمیل نویسنده : حسین انصاریان    جلد : 1  صفحه : 129

نيمه شب چشمش به چيزى گوهر مانند افتاد كه درخشندگى خاصّى داشت . از آنجا كه تاريكى شديد مانع شناخت آن بود ، با زبانش عنصر بدست آمده را امتحان كرد و يافت كه قطعه اى نمك بلورين است ، به تمام همراهانش دستور داد اموال را بگذاريد و از راه كانال به طرف بيرون شهر حركت كنيد .

جوانان مطيع او با دست خالى به بيرون شهر آمدند و علّت اين كار را از يعقوب جويا شدند . يعقوب گفت : با اين كه پس از شش ماه زحمت مداوم ، خود را به خزانه رسانديم و اقتضا داشت همه ى اموال گرد آمده در خزانه را تصرف كنيم ، ولى من با چشيدن نمك امير سيستان ، از مردانگى و انصاف دور ديدم كه اموال او را به غارت بريم !!

مأموران حفاظت ، پس از باز كردن درِ خزانه ، از ديدن وضع خزانه و كانالى كه با مهارت هر چه تمامتر زده شده بود ، و به ويژه از بجا ماندن اموال و طلا و نقره و درهم و دينار شگفت زده شدند و جريان امر را به امير سيستان گزارش دادند . امير دستور داد جارچيان در شهر آواز بردارند كه دزد خزانه هر كه هست ، خود را به امير بشناساند تا از لطف و احسان امير بهره مند شود .

يعقوب بدون دغدغه ى خاطر خود را به امير سيستان معرفى كرد و از اين كه نمك خورده و نمكدان شكستن را دور از مردانگى و انصاف ديده ، داد سخن داد .

امير سيستان از بودن چنين جوان شجاع ، پركار ، باانصاف و داراى صفت مردانگى بسيار خوشحال شد و او را به منصب باارزش امارت لشكر سيستان برگزيد و يعقوب از همانجا راه ترقى و كمال را تا درگير شدن با حكومت عباسيان آلوده براى نجات مظلومان پيمود .

گناه ، نجاست معنوى است كه روح و روان و انديشه و فكر و باطن و سينه و قلب را آلوده مى كند و باعث محروم شدن انسان از الطاف حق و رحمت خدا

نام کتاب : شرح دعای کمیل نویسنده : حسین انصاریان    جلد : 1  صفحه : 129
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست