ظاهر
عبارت ايشان اين است كه عرض ذاتى، به جايى اختصاص دارد كه واسطه در كار نباشد، چون
تنها در اين صورت است كه مىتوان به يقين رسيد. در حالى كه با واسطه داخلى مساوى
يا واسطه خارجى مساوى نيز مىتوان به يقين رسيد. بنابراين دليل ايشان- يعنى انتاج
يقين- منطبق بر مدّعايشان نيست. حتّى مىتوان گفت: با واسطه داخلى اعم نيز مىتوان
به يقين رسيد، مثلًا اگر چيزى كه بر «حيوان» عارض مىشود، بر «انسان» عارض شود،
منتج يقين خواهد بود. زيرا انسان همان گونه كه عوارض فصل برايش ضرورت دارد، عوارض
ذاتى نوع هم برايش ضرورت دارد و بين اين دو از جهت انتاج يقين فرقى وجود ندارد. پس
رسيدن به يقين، تضادى با «واسطه» ندارد. در موردى كه عرض با «واسطه داخلى مساوى»
بر معروض حمل شده است آيا مىتوان گفت منتج يقين نيست؟ بدون شك نمىتوان چنين
ادعائى كرد. اگر چيزى به واسطه «ناطقيت» بر «انسان» عارض شود و از ما سؤال كنند
اين قضيهاى كه تشكيل دادهايد چه قضيهاى است؟ آيا قضيّه يقينى است يا ظنّى؟ بدون
هيچ ترديدى خواهيم گفت: قضيه يقينى است، زيرا ناطقيت قابل انفكاك از انسان نيست و
در نتيجه عروض عرض به عنوان ناطقيت، قطعى خواهد بود. بنابراين كلام علامه طباطبائى
رحمه الله در تفسير «عرض ذاتى» نمىتواند مورد قبول باشد.
بررسى
اقوال پيرامون عرض ذاتى
ازآنچه
گفته شد معلوم گرديد كه در رابطه با عرض ذاتى دو نظريه قابل توجّه وجود دارد كه
بايد مورد بررسى قرار گيرند. يكى نظريه مشهور و ديگرى نظريه مرحوم آخوند.
بررسى
نظريه مشهور
مشهور
در تفسير «عرض ذاتى» گفتهاند: «عرض ذاتى» چيزى است كه يا بدون واسطه، عارض بر
چيزى شود، يا با واسطه امرى كه مساوى با معروض است.