ندارد،
باز هم سنخيت بين مسائل وجود دارد. [1] آيا نمىتوان از راه وجود سنخيّت كشف كرد كه ملاك در سنخيت اين است
كه «الفاعل مرفوع» از عوارض «كلمه و كلام» بحث مىكند و «المفعول منصوب» نيز از
عوارض «كلمه و كلام» بحث مىكند؟ يعنى ملاك در سنخيت اين است كه مسائل هر علمى
پيرامون يك چيز و در مورد عوارض ذاتى يك چيز بحث مىكنند. آيا ما نمىتوانيم از
راه مسانخت، به مسأله وجود موضوع و وحدت موضوع پى ببريم؟ اگر اين دليل تمام باشد،
هم بر وجود موضوع دلالت مىكند و هم بر وحدت موضوع. چون آنچه بين مسائل علم، علاقه
و ارتباط برقرار كرده، يك محور است كه آن را
«موضوع علم» مىناميم. به نظر مىرسد اين بهترين راه براى اثبات موضوع و وحدت آن
مىباشد، زيرا ادلّه گذشته قانعكننده نيست.
بحث
دوّم لزوم وحدت موضوع
برفرض
احتياج هر علمى به موضوع آيا موضوع علم بايد واحد باشد؟ پاسخ سؤال فوق در ضمن
مطالب «بحث اوّل» روشن گرديد، و نتيجه بحث اين شد كه اگر كلام امام خمينى «دام
ظلّه» در مورد سنخيت را تمام بدانيم، اين كلام، هم بر وجود موضوع دلالت دارد و هم
بر وحدت موضوع.
[1]- مناهج الوصول إلى علم الاصول، ج 1، ص 43 و
44 و تهذيب الاصول، ج 1، ص 9.