نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 487
آيا
نتيجه تبادر يك معنا اين است كه آن معنا، معناى موضوع له لفظ است؟ يا اينكه تبادر،
كارى با وضع ندارد بلكه با حقيقى بودن معنا ارتباط دارد؟ به عبارت روشنتر: در
ابتداى بحث وضع، يك بحثى بود كه آيا وضع بر دو قسم است. تعيينى و تعيّنى؟ يعنى آيا
وضع تعيّنى هم نوعى از وضع است؟ مرحوم آخوند، همين مطلب را پذيرفته بود كه وضع
تعيّنى، نوعى از وضع است، و براى ارائه تعريفى كه بتواند هر دو قسم وضع را شامل
شود، دچار مشكل شده و ناچار شد آن راه غير صحيح را بپيمايد. اگر كسى مبناى مرحوم
آخوند را اختيار كند، در اينجا مىتواند بگويد: تبادر در رابطه با وضع است و علامت
اين است كه معناى متبادَر، معناى موضوع له براى لفظ است. ولى آيا كيفيت وضع لفظ
براى معنا چگونه است؟ اين را تبادر مشخص نمىكند، ممكن است بهصورت وضع تعيينى و
يا بهصورت وضع تعيّنى باشد. ولى كسانى كه اين تقسيم را نپذيرفتند، نمىتوانند
چنين حرفى بزنند. ما نيز تقسيم وضع به تعيينى و تعيّنى را نپذيرفتيم و گفتيم: گاهى
كثرت استعمال، موجب بهوجود آمدن معناى حقيقى مىشود ولى آن معناى حقيقى را
نمىتوان «معناى موضوع له» ناميد. نسبت بين حقيقت و موضوع له، عموم و خصوص مطلق
است. هر «معناى موضوع له» ى، معناى حقيقى است ولى هر معناى حقيقى، معناى موضوع له
نيست. در وضع تعيّنى، معناى حقيقى مطرح است ولى عنوان موضوع له تحقّق ندارد. اگر
كسى اين مبنا را پذيرفت در اينجا نيز بايد بگويد: تبادر، در ارتباط با حقيقت است
نه در ارتباط با موضوع له. تبادر، اقتضاء مىكند كه اين معناى متبادر، معناى حقيقى
لفظ باشد ولى آيا منشأ اين حقيقت چيست؟ ممكن است ريشه آن، وضع باشد و ممكن است
كثرت استعمال باشد به حدّى كه در دلالت لفظ بر اين معنا نيازى به قرينه ديده نشود.
جهت
چهارم: چرا تبادر، علامت حقيقت است؟
نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 487