نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 401
عبارت
از «كلّى المخاطب» است. و همين امر سبب مىشود كه بين كلمه «المخاطب»- كه اسم ظاهر
است- و كلمه «أنت»- كه ضمير است فرق گذاشته شود و گفته شود: در هر دوى اينها
«كلّى المخاطب» در نظر گرفته شده است. ولى در اسم ظاهر، لفظْ براى همان معناى كلّى
و در ضمير، لفظْ براى مصاديق آن معناى كلّى وضع شده است. ذكر اين نكته لازم است كه
كسانى كه وضع عام موضوع له خاص را قبول دارند، مثال آن را منحصر در حروف نمىدانند
بلكه ضماير خطاب را نيز بهعنوان مثالى براى وضع عام و موضوع له خاص مىدانند. حال
اگر كسى بر اساس مبناى خودش در مورد وضع عام و موضوع له خاص، يك چنين احتمالى را
در مورد ضمير مخاطب مطرح كند، ما دليلى بر بطلان آن نداريم، همانطور كه دليلى بر
بطلان احتمال اوّل نداريم. تذكّر: بنا بر احتمال اوّل، ضمير مخاطب داراى معناى حرفى و بنا بر احتمال
دوّم داراى معناى اسمى مىباشد.
ضمير
متكلّم
همين
دو احتمالى كه در مورد ضمير مخاطب مطرح شد، در ضمير متكلّم نيز به كيفيت زير جريان
دارد: احتمال اوّل: ضماير متكلّم- مثل «أنا»
و «نحن»- براى معناى «اشاره»- كه معنايى حرفى است- وضع شدهاند. ولى تفاوتى كه بين
ضمير متكلّم با ضمير غايب و اسم اشاره وجود دارد اين است كه در ضمير متكلّم،
«اشاره به نفس» و در ضمير غايب «اشاره به غايب» و در اسم اشاره «اشاره به حاضر»
مطرح است. در اينجا يك مؤيّد وجود دارد كه باعث مىشود ما همين احتمال را بپذيريم
و آن همان چيزى است كه در مورد اسم اشاره و ضمير غايب گفتيم. و آن اين است كه در
اكثر موارد كه ضمير متكلّم به كار برده مىشود همراه با اشاره عملى به نفس است،
مثلًا متكلّم مىگويد: «من اين كار را كردم». و به خودش اشاره مىكند و خيلى بعيد
است كه
نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 401