قادر و غير قادر فرقى گذاشته نشده است. در تمام فقه فقط دو مورد پيدا
شده كه طبق روايات، بين عالم و جاهل فرق گذاشته شده است: مسأله جهر و اخفات و
مسأله قصر و اتمام. امام خمينى رحمه الله پس از اشكال بر مرحوم آخوند و مشهور مىفرمايد: به نظر ما، احكام بر
دو نوع است: 1- احكام فعليّه: و آن احكامى است كه به
رسول خدا صلى الله عليه و آله وحى شده تا ايشان آنها را اظهار و ابراز كرده و در
معرض عمل قرار دهند. در اين احكام، فرقى بين عالم و جاهل، قادر و عاجز وجود ندارد.
و در فعليت اينها هيچچيزى- به عنوان شرطيت- مدخليت ندارد. 2- احكام انشائيّه: و آن احكامى است كه
مصلحتْ اقتضاء نكرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام در مقام
ابراز و اظهار آن برآيند و تا قبل از ظهور امام زمان عليه السلام جنبه انشائى
دارد. و پس از ظهور آن حضرت جنبه فعليت پيدا مىكند.
حضرت استاد «دام ظلّه» اين كلام امام خمينى رحمه
الله را پذيرفتهاند.
9- بطلان قاعده «الطبيعة ... لا
تنعدم إلّا بانعدام جميع الأفراد»:
يكى از قواعد مسلّم نزد فلاسفه، قاعده «الطبيعة توجد بوجود فردٍ ما و
لا تنعدم إلّا بانعدام جميع الأفراد» است. اين قاعده، مبناى بعضى از مسائل، مانند
عموميت نكره در سياق نفى، قرار گرفته است.
امام خمينى رحمه الله اين قاعده را مورد اشكال
قرار داده مىفرمايد: طبيعى، وقتى با وجود فردٍ ما موجود شد با عدم آن فرد هم
معدوم خواهد شد و مانعى ندارد كه يك طبيعت در آنِ واحد، هم موجود و هم معدوم باشد
و مسأله امتناع اجتماع متضادّان و متناقضان، مربوط به وجود واحد در خارج است و اگر
معروض متناقضان و متضادان را ماهيت قرار دهيم اجتماع آنها مانعى ندارد. ماهيت جسم،
هم معروض سواد است و هم معروض بياض، زيرا ما هم جسم اسود داريم و هم جسم ابيض.