نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 359
ندارد
و اصلًا «قيام» وجود خارجى ندارد پس چگونه «سلب قيام» را به «زيد» نسبت مىدهيد؟
آنچه در خارج وجود دارد فقط زيد است و قيامى براى او محقق نيست تا بتوان نسبتى بين
«زيد» و «قيام» درنظر گرفت. به عبارت ديگر: سلب، امرى عدمى است و امر عدمى
نمىتواند به عنوان يكى از طرفين نسبت قرار گيرد و برفرض كه بتوان اين معنا را- بر
خلاف واقع- پذيرفت، در قضيّه «زيدٌ ليس بقائم» نه تنها مسأله «نسبت سلب» مطرح است
بلكه براى نسبت يك طرف وجود دارد و آن «زيد» است در حالى كه ما براى تحقق نسبت دو
چيز نياز داريم. مگر اينكه كلام مشهور را- بر خلاف ظاهر كلامشان- توجيه كرده و
بگوييم: اگرچه ظاهر كلام مشهور اين است كه در قضاياى موجبه، «نسبت ايجاب» و در
قضاياى سالبه، «نسبت سلب» مطرح است ولى مراد مشهور از «نسبت سلب» در قضاياى سالبه،
«سلب نسبت» است، يعنى در قضيّه «الجسم له البياض» بين جسم و بياض، اثبات نسبت
مىكند ولى در قضاياى سالبه مىخواهد بگويد: «نسبت تحقق ندارد». و عدم تحقق نسبت
يا به جهت اين است كه يكى از طرفين وجود ندارد و يا به جهت اين است كه بين طرفين،
ارتباطى وجود ندارد.
و
مشهور نمىخواهند بگويند: «در قضاياى سالبه، نسبت سلب تحقق دارد». با اين توجيه
مىتوان از اشكال در مورد قضاياى سالبه رهايى يافت ولى همان گونه كه ملاحظه كرديد
در قضاياى موجبه نيز نسبت تحقق ندارد و در اين جهت، فرقى بين قضاياى سالبه و
قضاياى موجبه نيست.
اشكال
بر كلام علماى بيان و منطق:
علماى
بيان و منطق بر اساس مبناى مشهور، قائل به وجود نسبت در قضايا شدهاند كه اين را
نيز بايد توجيه كرد. مثلًا در منطق مىگويند: «العلم إن كان إذعاناً للنسبة فتصديق
و إلّا فتصوّر» [1]. در حالى كه ما گفتيم: در مثل «زيدٌ
إنسانٌ» نسبتى