نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 356
نيست
كه ما يك «جسم» و يك «أبيض» و يك «نسبت» بين اين دو داشته باشيم بلكه آنچه به حسب
واقعيت موجود است، «بياض نسبت به جسم» است. امّا بين «جسم» و «أبيض» مغايرتى وجود
ندارد و جسم همان أبيض و أبيض همان جسم است. بنابراين اگر واقعيت فوق را به صورت
«الجسم أبيض» بيان كرديم در اين قضيّه، نسبت وجود ندارد. ممكن است كسى بگويد:
قضيّه «الجسم أبيض» را به قضيّه «الجسم ذات ثبت له البياض» معنا مىكنيم.
مىگوييم: در اين صورت نيز بين «الجسم» و «ذات ثبت له البياض» اتّحاد وجود دارد و
هيچگونه مغايرتى بين آن دو مطرح نيست. ولى اگر واقعيت را به صورت «الجسم له
البياض» مطرح كنيم كه عنوان «بياض» در محمول نقش داشته باشد، به حسب ظاهر در آن
نسبت وجود دارد. آنچه گفته شد در مورد قضايايى چون «زيدٌ قائمٌ» و «زيدٌ له
القيام» و «زيدٌ في الدار» نيز مطرح است.
بررسى
قضايايى كه در آنها به حسب ظاهر، نسبت وجود دارد:
در
قضايايى چون «زيدٌ له القيام» و «الجسم له البياض» و «زيدٌ في الدار» و بهطور
كلّى قضايايى كه در تشكيل آنها به حرف نياز داريم و اگر حرف نياوريم حملْ صحيح
نمىشود مگر مجازاً، به حسب ظاهر، نسبت وجود دارد ولى آيا به حسب واقع هم در
اينها نسبت وجود دارد؟ نحويين اينگونه قضايا را «قضاياى مؤوّله» مىنامند و مىگويند: اين قضايا اگرچه ظاهرشان چنين است ولى باطن
آنها چيز ديگرى است، زيرا محمول در اين قضايا، در حقيقت همان متعلّق جارّ و مجرور
است كه در كلام ذكر نشده و محذوف است.
بنابراين،
در قضاياى «زيدٌ في الدار» و «الجسم له البياض» تقدير چنين است: «زيدٌ كائن في
الدار» و «الجسم ثابت له البياض».
نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 356