نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 338
الابتداء
البصرة» كلمات بدون ربط است و متكلّم مىخواهد همان واقعيتى را كه در خارج تحقق
يافته حكايت كرده و در ذهن مخاطب ترسيم نمايد. و ما وقتى واقعيت «شروع حركت شما از
قم» را ملاحظه مىكنيم مىبينيم اين واقعيت يك واقعيت ربطى و اندكاكى و غير مستقل
است بنابراين مخاطب هم كه مىخواهد آن واقعيت را تصور كند بايد بهصورت ربطى و
اندكاكى و غير مستقل تصور كند و نمىتواند آن را بهصورت مستقل تصور كند. در غير
اين صورت، آن واقعيت تحققيافته را تصور نكرده بلكه چيز ديگرى را تصور كرده است.
در نتيجه قضيّه، حاكى از واقع نبوده و صادق نيست.
مرحله
سوّم (مرحله استعمال):
ادباء
در جمله «سرتُ من البصرة» مىگويند «من البصرة» جارّ و مجرور و متعلّق به «سرتُ»
است. معناى اين حرف چيست؟ چرا در باب فاعل و مفعول مسأله متعلّق را مطرح نمىكنند؟
در حالى كه ارتباط و تعلّق فاعل و مفعول با فعل بيش از ارتباط جارّ و مجرور با فعل
است. اين مسئله بدان جهت است كه واقعيت جارّ و مجرور يك واقعيت ارتباطى است و
حقيقت آن يك حقيقت اضافى است بنابراين در مقام انتقال و تصورِ مستمع هم بايد
بهصورت ارتباطى و اضافى باشد. گويا نحويين به اين معنا توجّه داشتهاند كه چيزى
كه حقيقتش يك حقيقت ارتباطى و وابسته است بايد در عالم لفظ هم ارتباط و وابستگى
داشته باشد. بهخلاف فاعل و مفعول كه چون معناى آنها استقلالى است مسأله تعلّق آنها
به فعل مطرح نگرديده است. نتيجه اينكه در تمام مراحل سهگانه حروف، مسأله اضافه و
تعلّق و ارتباط وجود دارد. و چيزى كه در تمام مراحل نياز به طرفين دارد اگر به
تنهايى استعمال شود معنا ندارد، ولى اسمها اينگونه نيستند بلكه اگر تنها نيز
استعمال شوند بر معناى مفردى دلالت مىكنند ولى «مِنْ» به تنهايى حتى معناى مفرد
هم ندارد البته اين به معناى انكار واقعيت نيست بلكه واقعيت آن يك واقعيت خاص است.
و ما در اين مطلب با مرحوم نائينى موافقيم ولى نتيجهاى كه ايشان گرفتند مورد قبول
ما نيست. [1]
[1]- مرحوم نائينى عقيده داشت همينكه «مِنْ» به
تنهايى معنا ندارد، دليل بر اين است كه معانى حرفى با قطعنظر از استعمال، واقعيت
و حقيقتى ندارند.
نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 338