اين تعريف نيز مورد اشكال امام خمينى رحمه
الله و ديگران واقع شده است. آيتاللَّه خويى
رحمه الله در تعريف علم اصول فرموده است: علم الاصول هو العلم بالقواعد التي
تقع بنفسها في طريق استنباط الأحكام الشرعيّة الكليّة الإلهية من دون حاجة إلى
ضميمة كبرى أو صغرى أُصولية اخرى إليها. يكى از اشكالات اين تعريف اين است كه اين
كه اين تعريف مستلزم دور است، زيرا علم ما به كبراى اصوليه متوقّف بر علم به تعريف
علم اصول و علم به تعريف علم اصول، متوقّف بر علم به كبراى اصوليه است. امام خمينى رحمه الله در تعريف علم اصول
فرموده است: علم الاصول هو القواعد الآلية التي يمكن أن تقع كبرى استنتاج الأحكام
الكلّية الفرعيّة الإلهيّة أو الوظيفة العمليّة.
حضرت استاد «دام ظلّه» ضمن ردّ اشكالات تعريف
امام خمينى رحمه الله و پذيرفتن اشكالات وارد
بر ساير تعاريف، به دفاع از تعريف امام خمينى رحمه الله پرداخته و تعريف ايشان را بهترين و محكمترين تعاريف براى علم اصول
مىدانند.
3- ثواب و عقاب در واجب نفسى و غيرى:
يكى از مسائلى كه در كفايه و كتب اصولى ديگر، در ذيل بحث واجب نفسى و
غيرى مطرح شده مسأله ثواب و عقاب در واجب نفسى و غيرى است. مرحوم آخوند مىفرمايد: يكى از
فرقهاى واجب نفسى و غيرى اين است كه در واجب نفسى، ثواب و عقاب مطرح است ولى در واجب
غيرى مطرح نيست. در اينجا در رابطه با طهارات سهگانه، نسبت به امورى كه مشروط به اين طهارات است اشكال مهمّى مطرح شده و
آن اين است كه واجبات غيريه، از واجبات توصّليه مىباشند و قصد قربت در آنها
اعتبار ندارد، زيرا واجبات غيريه، وجودشان كالعدم است و چيزى كه وجودش كالعدم است
نمىتواند مقرّب باشد. درحالىكه