نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 303
اينجا
با مسأله حركات اعراب فرق دارد، زيرا در مثال «جاءنى زيدٌ» حركت رفع، علامت فاعل و
زيد، فاعل است و ما مىخواهيم خصوصيت فاعليت را بيان كنيم و نمىخواهيم كلمهاى
مطرح كنيم كه در معناى فاعل استعمال شده باشد ولى در «سرت من البصرة» مىخواهيم با
نفس همين عبارت، مبتدئيت را بيان كنيم بههمينجهت اگر بخواهيم جمله فوق را به
معناى اسمى ترجمه كنيم مىگوييم: «ابتداء سيري من البصرة». حال جاى اين سؤال است
كه «مبتدئيت» در «سرت من البصرة» از كجا استفاده شده است؟ آيا مىتوان گفت: با
آمدن «مِنْ» معناى «مبتدئيت» به بصره اضافه شده است؟ بديهى است كه چنين چيزى را
نمىتوان پذيرفت، زيرا اين امر مستلزم استعمال كلمه بصره در غير موضوع له است.
بنابراين معناى «مبتدئيت» تنها در رابطه با «مِنْ» مطرح خواهد بود. و ما ناچاريم
مسأله وضع را در مورد حروف پذيرفته و بگوييم: حروف نيز موضوع له دارند. ولى آيا
موضوع له حروف چيست؟ اين محلّ بحث است.
نظريه
چهارم (نظريه مرحوم محقق نائينى)
كلام
محقق نائينى رحمه الله مقابل كلام مرحوم آخوند است. خلاصه كلام ايشان اين است كه
بين معانى حرفى و معانى اسمى تباين ذاتى وجود دارد، زيرا معانى اسمى، اخطارى و معانى حرفى ايجادى هستند.
معانى اخطاريه آن دسته از معانى هستند كه با قطعنظر از استعمال، داراى واقعيت
مىباشند و استعمال، به منزله واسطهاى است براى اينكه ذهن سامع را به واقعيت
متوجّه كند. و مراد از واقعيت، تنها وجود خارجى نيست بلكه در عالم مفهوم نيز هست.
وقتى متكلّم، كلمه «انسان» را استعمال كرد، اين يك مفهوم است و با گفتن «انسان» از
جانب متكلّم، بين شما و اين مفهوم، ارتباط برقرار مىشود و صورتى از اين مفهوم در
ذهن شما مجسّم مىشود. معانى ايجاديه آن دسته از معانى هستند كه با قطعنظر از استعمال، واقعيت
نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 303