نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 262
پاسخ
اشكال
از
انضمام دو مطلب زير، پاسخ اشكال فوق روشن مىشود:
1- اگرچه وقتى معناى عام تصوّر شود و وجود ذهنى پيدا كند، از عموميت
خارج شده و عنوان جزئيت پيدا مىكند، ولى در مقام وضع، لفظ را براى «عام مقيّد به
وجود ذهنى» وضع نمىكنند بلكه براى معناى عامى كه به ذهن آمده، وضع مىكنند و قيد
«به ذهن آمدن» در موضوع له دخالتى ندارد. مثلًا وقتى مىخواهيم لفظ «انسان» را وضع
كنيم ناچاريم «حيوان ناطق» را تصوّر كرده و به ذهن بياوريم ولى در مقام وضع، لفظ
«انسان» را براى خود «حيوان ناطق» وضع مىكنيم نه براى «حيوان ناطق مقيّد به وجود
ذهنى». بنابراين، هرچند تصوّر «حيوان ناطق» در مقام وضع ضرورى است ولى اين به
معناى دخالت تصوّر در موضوع له نيست، بلكه موضوع له، همان «حيوان ناطق»- كه عام
است- مىباشد، و چون وضع- يعنى معناى متصوَّر- هم عام است، بنابراين، «وضع عام و
موضوع له عام» تحقّق پيدا مىكند. 2- تصوّر، عبارت از حصول صورت شىء در ذهن است، زيرا خود شىء خارجى
نمىتواند در ذهن انسان وارد شود و ما در هر تصوّرى يك «ملحوظ بالذات» داريم و يك
«ملحوظ بالعرض»، مثلًا وقتى «زيد» را تصوّر مىكنيم، در حقيقت، صورت و عكسى از
«زيد» در ذهن ما حاصل مىشود كه هروقت بخواهيم از «زيد» ياد كنيم به آن صورت توجّه
مىكنيم و اين صورت چون مستقلًا مورد توجّه ذهن و نفس است از آن به «ملحوظ بالذات»
تعبير مىكنند و وجود خارجى «زيد» را كه اين صورت حاكى از آن است «ملحوظ بالعرض»
مىگويند. در كلّيات نيز مسئله بههمينصورت است، وقتى يك كلّى را تصوّر مىكنيم،
صورتى از آن كلّى در ذهن ما نقش مىبندد و اين صورت به عنوان حاكى و مرآت براى آن
كلّى است. آن كلّى «ملحوظ بالعرض» و اين صورت- كه مستقيماً مورد توجّه ماست- «ملحوظ
بالذات» ناميده مىشود. و اتفاقاً با وجود اينكه «ملحوظ بالعرض» به عنوان «ملحوظ
بالعرض و بالتبع» مطرح است ولى
نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 262