نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 257
محدوده
تصوّر نباشد، در اين صورت آنچه تصوّر شده خاص نيست بلكه خود «انسان» تصوّر شده
است. و اين از بحث ما خارج است. زيرا محلّ بحث اين است كه آيا تصوّر خاص مىتواند
مرآت براى تصوّر عام گردد؟ [1]
2-
نظريه قائلين به امكان قسم چهارم
قائلين
به امكان قسم چهارم مىگويند: وقوع، بهترين دليل بر امكان است و چون اين قسم در
خارج تحقّق پيدا كرده پس امكان عقلى دارد. مثال روشنى كه در اين زمينه وجود دارد
مسأله نامگذارى در مورد اختراعات است.
كسى
كه ماشينى را اختراع كرده وقتى مىخواهد آن را نامگذارى كند در واقع، جزئى- يعنى
اختراع خودش- را تصوّر كرده و لفظ را براى كلّىِ مشابه آن قرار مىدهد و وضع خاص و
موضوع له عام تحقّق پيدا مىكند، و اين خود دليل بر امكان اين قسم است. مثال ديگر:
كسى كه لفظ «حيوان» را براى كلّى «حساس متحرك بالإرادة» وضع كرده، ابتدا ممكن است
در بيابان شبحى ديده كه حساس و متحرك به اراده بوده، با خود گفته اين موجود حتماً
تنها نيست و افراد ديگرى هم نظير آن وجود دارند، پس با ملاحظه خصوصيات اين فرد،
لفظ «حيوان» را براى كلّى «حساس متحرك بالإرادة» وضع مىكند و در حقيقت، او يك
جزئى را تصوّر كرده ولى لفظ را براى كلّى آن قرار داده است. مرحوم آخوند، اين قول
را به «بعض الأعلام» نسبت داده است كه ظاهراً مراد ايشان مرحوم محقق رشتى صاحب
بدائع الأفكار و از شاگردان مرحوم شيخ انصارى مىباشد.