علم اصول فقه، در بين علوم اسلامى از مقام و منزلتى رفيع برخوردار
است و اهميّت آن بر كسى پوشيده نيست، چون اين علم، قواعدى است كه براى استنباط
احكام شرعى مهيّا شده و تنها علمى است كه با اين هدف تأسيس شده است. روشن است كه
دستيابى به احكام شرعى، مقدّمه براى عمل به آنها و تأمين سعادت دنيا و آخرت براى
هر انسان است. از اين رو بر مجتهد لازم است اين قواعد را مورد توجّه قرار داده و
به بحث و بررسى پيرامون آنها بپردازد و حدود و ثغور هركدام را مشخص كرده و در
استنباط احكام شرعى از آنها استفاده كند. اين قواعد، قبل از اين كه به صورت علم
مستقلى تدوين شود، در كتاب و سنت وجود داشته و در مقام استنباط، مورد استفاده قرار
مىگرفته است. هرچند در اوايل امر، به صورت قواعدى بسيط بوده و به مرور زمان توسعه
پيدا كرده است. بر اين اساس، جمعى از بزرگان شيعه اقدام به جمعآورى رواياتى
نمودهاند كه در ارتباط با قواعد علم اصول مىباشد و آنها را در كتب مستقلى تدوين
نمودهاند. از جمله