. [1] تقريب استدلال: آيه شريفه، اختلاف
زبانها را از نشانههاى خداوند قرار داده است و اگر واضع، بشر بود و مسأله وضع،
ربطى به خداوند نداشت وجهى براى آن نبود كه به خداوند نسبت داده شود و از آيات
خداوند به حساب آيد، خصوصاً كه در آيه، اختلاف الوان را نيز به خداوند نسبت داده و
معلوم است كه اختلاف الوان مربوط به خداوند است و به دست بشر نيست بنابراين اختلاف
السنه نيز بايد مربوط به خداوند باشد. پاسخ دليل دوّم: واضع بودن بشر، منافاتى با اين ندارد كه اختلاف السنه و الوان را از
آيات خداوند بدانيم، زيرا توانايى وضع لغات توسط خداوند به بشر اعطاء شده است و
اين خود از آيات و نشانههاى خداوند است كه موجودى چنين پرقدرت، خلق كرده كه قادر
بر وضع لغات است.
ادلّهاى
كه واضع بودن بشر را نفى مىكند
مرحوم
نائينى دو دليل بر نفى واضع بودن بشر اقامه كرده است: دليل اوّل: مسأله وضع، داراى اهمّيتى
ويژه است و اساس زندگى انسانها را تشكيل مىدهد، زيرا انسانها، مقاصد خود را از
راه زبان به يكديگر تفهيم مىكنند.
بههمينجهت،
مسأله وضع در تاريخ بشر شايد از مهمترين وقايع باشد. با وجود اين، در هيچيك از
كتابهاى تاريخى روز معينى را به عنوان روز وضع معرفى نكردهاند، و اگر