زيد
به خانه داخل شد، نمىگويند «وَلَج زيد في الدار»، و بلكه مىگويند: «دَخَل ...».
وُلوج در جايى است كه ظرف ولوج احاطهى كامل به چيزى داشته باشد؛ مثلًا، وقتى
انسان به زير آب مىرود، شايد بتوان گفت: «وَلَج الإنسان في الماء».
3- عبارت «إدخال الإنسان» شامل بالغ، عاقل، صغير و مجنون مىشود؛ در
حالىكه در مسائل بعد، بلوغ، عقل و اختيار را معتبر مىدانند.
اگر
كسى اشكال كند شما كه در مقام بيان ضابطه و تعريف هستيد، چرا كلمهى «انسان» را
بهصورت مطلق ذكر كرديد؛ و آن را به بلوغ، عقل و اختيار مقيّد نكرديد؟
از
جانب ايشان مىتوان دو جواب داد:
الف:
در انتهاى مسألهى اوّل فرمودهاند: «مع شرائط يأتي بيانها»؛ اين عبارت مربوط به
«ولا شبهة» نيست، و بلكه به كلّ مسأله بر مىگردد. بنابراين، ايشان بيان مىكنند
شرايط ديگرى هم براى تحقّق زنا وجود دارد كه در آينده آنها را بيان خواهند كرد.
لذا، اشكال وارد نيست.
ب: در متن مسأله فرمودند: «إدخال الإنسان ذكره الأصلي في فرج امرأة
محرّمة عليه»؛ يعنى: بايد زن بر مرد حرمت فعلى داشته باشد؛ كه اگر بلوغ، عقل و
اختيار نباشد، حرمت فعلى نيست. بنابراين، كلمهى «محرّمة عليه» قيد «الإنسان» است؛
يعنى: انسان بالغ، عاقل و مختار.
4- قيد «الأصلي» كه در عبارت
تحرير الوسيله بهدنبال واژه «ذَكَره» آمده و در عبارت مشهور فقها و شرايع [1] نيست، براى خارج كردن خنثاى مشكل است. مراد، انسانى است كه هم آلت
رجوليّت و هم انوثيّت دارد، و از راههاى مقرّر در شرع نمىتوان مذكّر يا مؤنّث
بودن او را تشخيص داد؛ و از سويى، او را طبيعت سومى در مقابل مرد و زن هم ندانيم؛
يعنى او در حقيقت يا مرد است و يا زن؛ ليكن نمىتوانيم آن را تشخيص دهيم.
اگر
خنثاى مشكل با چنين آلتى زنا كرد، چون نمىدانيم واقعاً مرد است تا اين عضو، آلت
رجوليّت او باشد، و يا واقعاً زن بوده و اين عضو، زايد است. تحقّق زناى موجب حدّ