نام کتاب : آئين كيفرى اسلام نویسنده : ترابى شهرضايى، اكبر جلد : 1 صفحه : 170
احصان
نمىدانند.
فرع
سوم: در باب متعه، سيد مرتضى رحمه الله فرموده: بنا بر قول صحيح متعه
موجب احصان نيست. [1]
صاحب جواهر رحمه الله فرموده: هرچند كلام ايشان مشعر به وجود مخالف است، ليكن هرچه
گشتم مخالفى پيدا نكردم. بنابراين، مسأله بين اماميه اتّفاقى است. [2] علّت مطرح كردن هر دو فرع با هم،
رواياتى است كه مشترك و دليل بر هر دو مىباشد.
1-
بالإسناد عن صفوان، عن إسحاق بن عمّار، قال: سألت أبا ابراهيم عليه السلام عن
الرجل إذا هو زنى وعنده السريّة والأمة يطأها، تحصنه الأمة وتكون عنده؟ فقال:
نعم، إنّما ذلك لأنّ ما يغنيه عن الزنا.
قلت:
فإن كانت عنده أمة زعم أنّه لا يطأها؟ فقال: لا يصدق، قلت: فإن كانت عنده امرأة
متعة أتحصنه؟ فقال: لا، إنّما هو على الشيء الدائم عنده.
[3]
فقه
الحديث: اين روايت به جهت اسحاق بن عمّار موثّقه است. سؤال دربارهى زناى
مردى است كه كنيزى در اختيار دارد و هر زمانى بخواهد مىتواند با او وطى كند، آيا
چنين چيزى سبب احصان مىشود؟ امام عليه السلام فرمود: آرى؛ زيرا، اين كنيز او را
از زنا بىنياز مىكند، يعنى در حقيقت فرقى بين كنيز و زوجه نيست، در هر دو صورت،
نيازى به زنا ندارد.
راوى
پرسيد: اگر مولا ادّعا كند كه با كنيز رابطهى وطى ندارد، آيا تصديق مىشود؟
امام
عليه السلام فرمود: نه. (زيرا، كسى كه زنا كرده، معلوم مىشود غريزهى جنسى در او
هست) با وجود غريزهى جنسى و عدم رادع و مانع، چگونه باور مىشود وطى نكند؟ راوى
سؤال كرد: اگر به جاى كنيز، زن متعهاى داشت، آيا متعه ايجاد احصان براى شوهر
مىكند؟ فرمود: نه، احصان در جايى است كه نزد مرد يك چيزى بهصورت دائم باشد.