فإن
ركبه بعد ذلك جلدته وأقمت عليه الحدّ». [1] و نيز در ضابطه كلّى و عمومى «أيّ رجل ركب أمراً بجهالة فلا شيء
عليه» كه هم شامل شبهات حكميه است و هم در شبهات موضوعيه جريان دارد، هم جاهل قاصر
را شامل است و هم جاهل مقصّر را، به اين جهت توجه شده است. البته اين نكته روشن
است كه لازم نيست مجرم، علم به وجود حدّ و مقدار آن داشته باشد؛ بلكه فقط بايد
بداند اين عمل حرام است. در اين صورت، استحقاق حدّ دارد؛ هرچند نداند كه حدّ شرعى
و عقوبت در چنين حرامى وجود دارد.
بر
اساس اين چهار مؤلّفه و خصوصيّت، روشن مىشود استحقاق حدّ امرى است كه به آسانى
محقّق نمىشود؛ بلكه بعد از شرايط و امورى تحقّق آن ممكن است؛ و به عبارت ديگر، در
دين اسلام، تصميم شارع مقدّس بر تكثير حدود و اجرا و شيوع آن در جامعه نبوده، و به
مقدار ضرورت و به كمترين مقدار لازم توجّه شده است.
بعد
از روشن شدن اين خصوصيات، نزاع در اين است كه آيا اقامه حدود از مختصّات زمان حضور
معصوم عليه السلام است كه بايد به اذن وى باشد يا اينكه شامل زمان غيبت هم
مىشود؟ و آيا اين احتمال وجود دارد كه چنانچه اجراى حدود از احكام اختصاصى زمان
حضور باشد، بگوئيم ائمّه معصومين عليهم السلام به فقهاى جامع الشرايط، در اين مورد
اذنى عام دادهاند و آنان ولايت بر اين امر دارند؟ همانطور كه ممكن است نسبت به
زمان حضور معتقد باشيم ائمه عليهم السلام براى اجراى آن در مورد ديگران اذن
دادهاند؟
در
بحث قضاوت، فقها تصريح دارند: قاضى، ولايتِ بر حكم دارد؛ و به تعبير ديگر، قضاوت
ونفوذ آن از مصاديق ولايت است.
بنابراين،
در اجراى حدود نيز جهت ولايت بايد وجود داشته باشد و بدون آن، كسى حق اجراى حدود
ندارد. حال، بحث در اين است كه آيا چنين ولايتى براى فقهاى جامع الشرائط در زمان
غيبت قرار داده شده است و يا آنكه مختص به امام معصوم عليه السلام است و بدون
حضور امام معصوم عليه السلام و اذن ايشان نمىتوان اين حدود را اجرا كرد؟
بعد
از روشن شدن محل نزاع، واضح است كه در مقام استدلال، لازم است بر اشتراط و