مشكل دو جنسى بودن را بفهمد، وظيفهاش چيست؟ آيا بايد
واقعيت را بر زبان آورد يا اينكه چون ممكن است گفتن واقعيت منجر به بر هم زدن
ازدواج شود، كتمان سِرّ بر پزشك لازم است؟
پرسش 3: اگر ازدواج صورت گرفته باشد و زن يا مرد دوجنسى
باشند و پزشك از حقيقت امر آگاه شود وظيفهاش چيست؟ كتمان سِرّ يا افشاى آن؟ (با
توجه به اينكه هر شق مسأله پيامد خاص خود را دارد).
پاسخ 2 و 3: اگر در مقام مشورت به پزشك رجوع شدهّ بايد واقع
را بيان كند، چه موجب عدم وقوع ازدواج شود يا نشود، حتى در صورت وقوع ازدواج هم
بنابر آن قولى كه ازدواج او جايز است كه به نظر ما درست نيست، باز پزشك بايد واقع
را بگويد، مگر در عيوبى كه بدون اشكال زياد رفع مىشود و اگر از پزشك سؤال نشده،
ولى از عيب اطلاع پيدا كرده و جايز است به طرف مقابل يا بزرگتر او اطلاع دهد، هر
چند واجب نيست.
پرسش 4: در صورتى كه غدد جنسى مردانه يا زنانه رشد نكرده
باشند و با تجويز پزشك جنسيت بيمار مشخص شود، اين كار شرعاً چه حكمى دارد؟
پرسش 5: بر فرض جايز بودن عمل جراحى براى تغيير جنسيت يا
مشخص كردن آن، جنسيت بيمار مشخص مىشود، اين كار شرعاً چه حكمى دارد؟
پاسخ 4 و 5: تغيير جنسيت واقعاً در آن مواردى كه مقتضى
دارد، شرعاً جايز است و اگر مكلف نباشد. نياز به اذن ولى شرعى دارد و اگر خودش
عاقل و بالغ باشد. احتياج به اذن ديگران ندارد.
پرسش 6: بر فرض انجام عمل تغيير جنسيت با مشخص كردن نوع
جنسيت آثار آن از قبيل طلاق، نفقه، مهر، حضانت اولاد و ..... چيست؟
پاسخ: ازدواج خنثاى مشكل به نظر ما شرعاً جايز نيست، فلذا
احكام و آثار نكاح بر او مترتب نيست و پس از تغيير جنسيت عقد بايد تجديد گردد، آن
وقت آثار و احكام شرعى پس از علاج مترتب مىگردد. 26/ 8/ 1383. [1]