روشن
است كه اگر در حُرِّ كسوب قائل به ضمان شويم، در حرِّ غير كسوب به طريق اولى بايد
ضمان را نپذيريم؛ و ظاهر اين است كه اگر اجماع بر عدم ضمان را قائل شويم، فرقى بين
كسوب و غير كسوب نيست.
نتيجه
آن كه سيرهى عقلائيه در منافع حُرّ بر ضمان ثابت است، و در اين سيرهى عقلائيه
فرقى بين كسوب و غير كسوب نيست. واللَّه العالم.
تنبيه
چهارم: شمول روايت نسبت به اوقاف خاصّه و عامّه
از
ديگر مباحث مربوط به حديث على اليد، اين است كه اگر غاصبى زمين يا مال وقفى را غصب
كند، آيا چنين موردى در اين حديث، داخل است و يا اين كه حديث اختصاص به مواردى
دارد كه عنوان ملك طلق را دارد؟
در
اين مورد، بايد وقف خاصّ را از وقف عامّ جدا كرده و مسأله را به صورت مجزّا بررسى
نماييم.
اوقاف
خاصّه
اما وقف خاصّ، ظاهراً ترديدى نيست كه
حديث على اليد شامل وقف خاصّ مىشود؛ و اگر غاصبى، يك زمين يا مكانى كه وقف خاصّ
است را غصب نمايد، به مقتضاى اين حديث ضامن است؛ و ردّ عين آن در صورت بقا، و يا
مثل و قيمت آن در صورت تلف، بر شخص غاصب واجب است.
در
اين حكم، ميان سه مبنا و نظريّهاى كه در وقف خاصّ وجود دارد، فرقى نيست؛ الف- در
وقف خاصّ، عين موقوفه در ملك واقف باقى مىماند، اما