پرداخت
مىشود؛ و ثانياً، قبض عين، قبض منافع نيز هست و استيلاى بر عين، استيلاى بر منافع
هم خواهد بود.
برخى
از فقها در صدق اخذ و استيلاى بر منافع به سبب قبض عين، اشكال كردهاند، در حالى
كه به نظر مىرسد اوّلًا:
از نظر عرف، ترديدى وجود ندارد كه قبض و استيلاى بر عين، مساوى با استيلاى بر
منافع نيز هست. شاهدش اين است كه در باب اجاره اعيان- چنان چه حقيقت آن را تمليك
منفعت بدانيم- منفعت به سبب قبض عين، مورد قبض واقع مىشود. و ثانياً: در مباحث پيشين، از حديث
استفاده نموديم كه على اليد كنايه از تصرّف است، و اگر كسى در صدق قبض يا استيلا
ترديد نمايد، در صدق تصرّف نسبت به منافع نمىتواند ترديد داشته باشد؛ و عرف، به
صورت واضح مىگويد منافع عين در اين مدّت در تصرّف شخص بوده است.
ديدگاه
شيخ انصارى و سيّد يزدى رحمهما الله در مورد صدق اخذ بر منافع
از
كلمات مرحوم شيخ اعظم انصارى رحمه الله در
مكاسب، استفاده مىشود كه عنوان «اخذ» بر منافع صدق نمىكند:
«ولا إشكال في عدم شمول صلة الموصول للمنافع
وحصولها في اليد بقبض العين لا يوجب صدق الأخذ، ودعوى أنّه كناية عن مطلق
الإستيلاء الحاصل في المنافع بقبض الاعيان، مشكلة»
[1].
ظاهر
آن است كه شيخ انصارى قدس سره در اين كه حديث كنايه از مطلق استيلا بوده و تمام
انواع آن را شامل مىشود، اشكال مىكند؛ و وجه اشكال عدم وجود دليل بر چنين اطلاقى
است؛ و يا آن كه چنين اطلاقى خلاف ظاهر است. آرى، ايشان، استيلاى فى الجمله را
مىپذيرند.