با
مراجعه به كتابهاى لغت، معلوم مىگردد «حرج» در سه معناى: «ضيق و تنگى»، «معصيت و
گناه» و «حرام» استعمال شده است. برخى گفتهاند: «حرج» در اصل به معنى اجتماع و
انبوهى شىء است، به گونهاى كه موجب حصول تصوّر ضيق و تنگى ميان آن اشيا شود [1]؛ ابنمنظور در «لسان العرب» گويد: «الحرج: الإثم، والحارج الآثم؛
سپس اين حديث را در ادامه مىآورد كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودهاند: حدّثوا عن بني إسرائيل ولا حرج عليكم»
[2]؛ يعنى: در مورد بدى بنىاسرائيل هر چه مىخواهيد بگوييد و بر شما
گناهى هم نيست. امّا ابناثير كه به نظر دقيقتر از ابنمنظور است، مىگويد:
«الحرج في الأصل: الضيق، ويقع على الإثم
والحرام؛ وقيل: الحرج أضيق الضيق» [3].
معناى
اصلى حرج، ضيق و مشقّت است و در معناى گناه و حرام نيز استعمال مىشود؛ و سپس
مىگويد: گفته شده كه مطلق ضيق را حرج نمىگويند، بلكه مراد
[1]. ر. ك: المفردات فى غريب القرآن؛ ذيل واژه
حرج؛ و منتهى الإرب فى لغة العرب، ج 1، ص 234.
[2]. محمّد بن مكرم ابن منظور الافريقى المصرى؛
لسان العرب، ج 2، ص 52.
[3]. ابنالأثير، النهاية فى غريب الحديث و
الأثر، ج 1، ص 361.