اوّلين
تنبيهى كه مطرح مىشود اين است كه اوّلًا آيا عموميّت قاعده لاحرج همانند ساير
عمومات است، و بنابراين، تخصيص آن به وسيله مخصّصات جائز است؟ ثانياً: بر فرض
تخصيص، آيا كثرت التخصيص- كه موجب وهن است- پيش مىآيد يا خير؟
آن
چه سبب پيدايش اين بحث گرديده، دو اشكال مهم در بحث قاعده لاحرج است، كه عبارتند
از:
اشكال
اوّل اين است كه چگونه حكم كنيم به عموميّت قاعده لاحرج و مدّعى شويم
حتّى يك مورد تكليف حرجى وجود ندارد؛ و حال آن كه در واقع و عمل مىدانيم در
بسيارى از تكاليف و دستورات وارده در شريعت، زحمت و مشقّت است؛ مانند، جهاد با جان
و مال و فرارنكردن از ميدان جنگ، پرداخت زكات و خمس، وضو گرفتن با آب سرد در
زمستان، روزه گرفتن در روزهاى طولانى و گرم تابستان، تسليم نفس براى اجراى حدود
الهى و امثال اين موارد كه در شريعت وارد شده است. حال، اگر بگوييم قاعده لاحرج
عام است، بايد همه اين موارد را تخصيص بزنيم و در نتيجه، تخصيص اكثر لازم مىآيد
كه درست نيست.
اشكال
دوّم بحث عدم تناسب در تكاليف شرعى است؛ از يك طرف، مطابق روايات وارده
در بحث لاحرج، مانند: روايت مراره و روايت غُسل، شارع در موارد يسيره بيان مىكند
كه حكم، حرجى است و تكليف در اين موارد برداشته مىشود؛ ولى