responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 89

يعنى انواع و اجناس و آن را جواهر ثانيه و ثالثه خوانند» (اساس، ص 38).

جواهر ثالثه‌

(- جواهر اولى، ص 88).

جواهر ثانيه‌

(- جواهر اولى، ص 88).

جواهر جزئى‌

جواهرى كه افراد متعدد را فرانگيرد. مانند اين درخت و آن آب و احمد و خسرو (- جواهر اولى) (-/ جواهر كلى).

جواهر كلى‌

جواهرى كه افراد متعدد را شامل شود.

مانند انسان و شير و اسب و درخت و آب.

(-/ جواهر جزئى).

جوهر

1- يكى از مقولات عشر. و آن ماهيتى است كه قائم به خود باشد. يعنى وجودش حالّ در موضوع نباشد. به تعبير ديگر ماهيتى است كه چون در خارج يافته شود، حالّ در موضوع يعنى حالّ در محلّ نباشد، مانند جسم. برخلاف عرض كه همواره حالّ در محلى است و قائم بدان است. مراد از موضوعى كه در تعريف جوهر مأخوذ است محلى است كه قائم به خود و مقوّم حالّ باشد و احتياجى به حالّ نداشته باشد.

مثلا جسم محل است براى رنگ و شكل و سردى و گرمى و امثال آن، و رنگ و شكل و سردى و گرمى و ساير اعراض حالّ در آن هستند و نيازمند و قائم و وابسته به آن.

اما جسم قائم به خود است و بى‌نياز از آنها.

از اينكه در رسم جوهر مى‌گويند «موجودى است نه در موضوع» نبايد توهّم شود كه وجود داخل در مفهوم جوهر و جزء آن باشد. زيرا مفهوم جوهر بسيط است و آن را جزئى نيست. و الا جنس عالى نخواهد بود. و نيز مراد اين نيست كه وجود لازم جوهر است، تا هر جوهرى حتما موجود باشد. بلكه مراد اين است كه جوهر چون در خارج موجود باشد، وجودش حالّ در موضوع نباشد. و اين معنى كه «وجود داشتن جوهر در خارج مستلزم بودن آن در موضوع نيست»، از لوازم جوهر است. پس جوهر ماهيتى است ممكن، يعنى نسبت وجود و عدم بدان مساوى است، ولى هرگاه در خارج موجود باشد، احتياج به موضوع ندارد. (-/ عرض).

«و هرموجودى كه در موضوع بود عرض بود. و هرموجودى كه نه در موضوع بود

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 89
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست