responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 88

جنس بعيد

جنسى كه بين آن و بين نوع آن، جنسى ديگر واسطه باشد. و به عبارت ديگر مستقيما به نوع تقسيم نشود. مانند جسم نسبت به انسان (-/ جنس قريب).

جنس سافل‌

پائين‌ترين، يعنى خاصترين و محدودترين جنسها. و آن جنسى است كه در زير آن ديگر جنسى نباشد، بلكه تنها نوع الانواع باشد. مانند حيوان كه در ذيل آن جنسى قرار ندارد.

«و آن جنس كه بالاى نوع الانواع بود، جنس سافل باشد. چه شيب او جنسى ديگر نبود» (اساس، ص 29). «و اگر اخصّ اجناس باشد، آن را جنس سافل خوانند، چون حيوان» (درّة، ص 38).

جنس عالى‌

(- جنس الاجناس، ص 87).

«چه اگر [جنس‌] اعمّ اجناس باشد، آن را جنس عالى و جنس الاجناس خوانند، چون جوهر مثلا» (درّة، ص 38).

جنس قريب‌

جنسى كه بلافاصله برتر از نوعى قرار دارد.

يعنى بين آن و بين نوع جنسى ديگر فاصله نمى‌شود. مانند حيوان كه جنس قريب انسان است، و شكل كه جنس قريب دايره است (-/ جنس بعيد).

جنس متوسط

جنسى كه بين دو جنس قرار داشته باشد.

يعنى هم برتر از آن جنسى باشد و هم پائين‌تر از آن. مانند جسم نامى كه در بالاى آن جسم قرار دارد و در ذيل آن حيوان.

«و اگر [جنس‌] اخص باشد از عالى و اعم از سافل، آن را جنس متوسط خوانند، چون جسم نامى و جسم» (درّة، ص 39).

جواز

جائز بودن، ممكن بودن، امكان داشتن، امكان.

«هردو قضيه كه مختلف باشند در كيف دون الكم، اگر هردو كلى باشند، متضادتان باشند، به جهت جواز اجتماع ايشان بر كذب دون الصّدق در ماده امكان» (درّة، ص 115).

جواهر أولى‌

جواهر جزئى و شخصى، مانند احمد و هوشنگ و اين اسب و آن قطعه سنگ. «و اين هرپنج يا جزوى باشند يعنى اشخاص و آن را جواهر اولى خوانند، يا كلى باشند

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 88
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست