نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 87
جنس
يكى از
كليات خمس و آن كلّيى است كه بر افراد مختلف الحقيقه قابل حمل است و در جواب «ما
هو» مىآيد. مانند حيوان كه بر انسان و اسب و خرگوش و شير و جز آن حمل مىشود. و
آنها بحسب حقيقت يعنى بحسب ماهيّت، مختلف هستند، و اختلاف آنها تنها در عرضيات
نيست. و مانند شكل كه انواع مختلف را از مثلث و مربع و لوزى و بيضى و دايره و جز
آن شامل مىشود، و اين انواع به حسب حقيقت و ماهيت مختلف هستند. مثلا دايره ذاتا
محدود به خط منحنيى است كه همه نقاط آن از نقطه درونى موسوم به مركز به يك فاصله
باشد.
در صورتى
كه مثلث ذاتا محدود به سه خط مستقيم است. و مربع شكلى است محدود به چهار ضلع مساوى
و داراى چهار زاويه قائم.
چنانكه
معلوم است، جنس اعمّ از نوع است. و بنابراين هر جنس چندين نوع را شامل است.
جنس تمام
مشترك بين افراد است (- تمام مشترك 78).
«و هريكى
را از اين پنجگانه [كليات خمس] خاصيتى بود كه به آن منفرد بود.
چه جنس
مقول بر چيزهاى مختلف الحقيقه است در جواب ما هو ...» (اساس، ص 33).
«پس كلى
ذاتى يا جنس بود يا نوع يا فصل.
چه اگر
تمام ماهيت بود نوع بود، و اگر جزو ماهيت بود و مشترك بود جنس بود، و اگر جزو
مميّز بود فصل بود» (اساس، ص 28).
طبيعت جنس
به تنهائى وجود محصّل نيست. برخلاف نوع كه معنى كامل محصّلى است. (شفا، برهان، ص
55).
جنس
الاجناس
جنسى كه
وراى آن ديگر جنسى نباشد.
يعنى
مافوق همه انواع و اجناس و بعبارت ديگر كلىترين همه آنها باشد. مانند جوهر و كم و
كيف و جز آن. فى المثل انسان كه نوع حقيقى است داراى جنسى است كه حيوان است. و
حيوان را نيز جنسى است كه جسم نامى است. و باز جسم نامى در ذيل جسم قرار دارد، و
جسم در ذيل جوهر. و جوهر را ديگر جنسى نيست. تعداد جنس الاجناسها بنظر ارسطو
منحصر به ده است (مقولات عشر). (- جنس عالى).
«پس
انتهاء ارتقاء به جنسى بود كه بالاى او جنسى نبود و آن را جنس عالى خوانند. و جنس
عالى را جنس الاجناس نيز خوانند» (اساس، ص 29).
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 87