responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 86

جزئى سالب‌

(- سالبه جزئيه).

«و چهارم آن است كه حكم بر برخى كرده باشد به نفى و نيستى، چنانكه گوئى نيست برخى مردم دبير. و اين را جزوى سالب خوانند و سوروى لفظ نيست برخى بود. و ورا سورى ديگرست، و وى لفظ نه همه است و لفظ نه هرچه و نه هر» (دانشنامه، 41).

جزئى موجب‌

(- موجبه جزئيه).

«و سيوم آن است كه حكم بر برخى كرده باشند به اثبات و هستى، چنانكه گوئى برخى مردم دبير است. و اين را جزوى موجب خوانند. و سوروى لفظ برخى بود» (دانشنامه، 40).

جزئيّه‌

قضيه‌اى كه در آن حكم بر برخى از افراد موضوع شده باشد. و سور آن لفظ «بعض» و «بعضى» و «برخى» و «پاره‌اى» و نظاير آن است. مانند «بعضى مردم كاتب هستند» «برخى مردمان خوشبخت نيستند» (-/ كليه) «و اگر كمّيّت مذكور بود قضيه را محصوره خوانند و آن دو گونه بود: يا حكم بر همه اشخاص موضوع بود يا بر بعضى. و اول را كليه خوانند و دوم را جزويه» (اساس، ص 83).

جزئيه سالبه‌

(- سالبه جزئيه).

«و جزويه سالبه چنانكه بعضى مردمان كاتب نيستند، يا همه مردمان كاتب نيستند، يا نه هر مردى كاتب است» (اساس، 83).

جزئيّه موجبه‌

(- موجبه جزئيه).

«و جزويه موجبه چنانكه بعضى مردمان كاتب‌اند» (اساس، 83).

جزم‌

اعتقاد به چيزى با اعتقاد به بطلان نقيض آن.

جمع‌

(- اجتماع).

جمله‌

(- مركب تام، ص 222) «و بدان كه مركب تام باشد اگر افادت نسبتى كند كه يصحّ السكوت عليه، و آن را جمله و كلام خوانند، و ناقص باشد اگر افادت چنين نسبتى نكند» (درّة، ص 25).

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 86
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست