responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 85

جزء

آنچه شى‌ء از آن و غير آن حاصل شود.

مثلا حرف از اجزاء لفظ است. و مفهوم جسم يا مفهوم نامى جزء مفهوم انسان. (-/ كل).

«كل از اجتماع اجزاء بود، و كلى از اجتماع جزويات نبود. چه كل عبارت از مجموع اجزاء باشد و كلى عبارت از مجموع جزويات نبود» (اساس، ص 19).

جزئى‌

آنچه شامل افراد متعدد نشود و ذهن نتواند افراد متعدد براى آن فرض كند. مانند سقراط و افلاطون و خواجه نصير و درياى خزر و كوه دماوند. (-/ كلى).

«و جزوى آن بود كه به يك معنى نشايد كه جز يك را بود، و نتوانى كه بهمان معنى ورا بر چيزى ديگر افكندن، چنان‌كه گوئى زيد، كه معنى زيد جز زيد را نبود» (دانشنامه، ص 13). «و شك نيست كه هر كلى را جزوى‌ها اندر زير بود.» (دانشنامه، ص 13).

جزئى اضافى‌

آنچه در تحت يك كلى واقع باشد و نسبت بدان در نظر گرفته شود. مانند انسان نسبت به حيوان. انسان اگرچه خود كلى است، اما نسبت به حيوان كه در بالاى آن قرار دارد و از آن اعمّ است، جزئى اضافى است.

«و هرچه مندرج باشد در تحت كليى آن را نيز جزوى خوانند و اين اضافى باشد» (درّة، ص 27).

جزئيّت‌

جزئى بودن (-/ كليت).

«كليت و جزويت و امثال ايشان از عوارض ماهيت است در ذهن، نه در خارج. چه در موجودات خارجى نه كليت باشد و نه جزويت» (درّة، 9).

جزئى حقيقى‌

(- جزئى، ص 85) «و دو جزوى حقيقى بر يكديگر حمل نتوان كرد، چه نتوان گفت كه زيد عمرو است مگر كه دو نام بود از آن يك شخص» (درّة، 54) «هر جزوى حقيقى مندرج باشد در تحت ماهيتش كه معرّا باشد از مشخّصات» (درّة، 27).

«جزوى حقيقى محال است كه محمول باشد بطبع، چه محمول وصف موضوع است و متشخّص وصف نباشد» (درّة، ص 54).

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 85
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست