نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 77
تقريريّات
(-
مسلّمات، ص 242)
تقرين
قرينه
كردن يك مقدمه با مقدمه ديگر.
(اشارات،
ص 508).
تقسيم
تجزيه يك
كل به اجزاء، يا يك كلى به جزئيات. و معمولا همين قسم اخير در منطق مراد است. و آن
اين است كه يك كلى را بر حسب مصاديق مختلف آن قسمت مىكنند. اينگونه تقسيم موجب
تفكيك و از هم جدا شدن مصاديق يك مفهوم مىشود. مانند تقسيم جوهر به جوهر ممتدّ در
جهات سهگانه، و جوهر بدون امتداد. و سپس تقسيم جوهر ممتدّ به جسم نامى و جسم غير
نامى. و تقسيم جسم نامى به حيوان و غير حيوان و هكذا. و تقسيم شكل به سه ضلعى و
چهار ضلعى و دايره و جز آن.
«اما
تقسيم تكثير است از بالا به زير، چون تقسيم جنس به انواع، و نوع به اصناف، و صنف
به اشخاص، و تقسيم ذاتى به جنس و نوع و فصل، و عرضى به خاصه و عرض عام» (درّة
التاج، ص 180).
تقسيم و
سبر
(- سبر و
تقسيم، ص 125).
تكثير
قياس
قياسات
متعدد كه همه به يك نتيجه منجر شوند. «تعليم چهارم در تكثير قياس و آن عبارت است
از مقدماتى كه هردو مقدمه از آن منتج مطلوب باشند. چنانكه «كل ا ب و كل ب ج» و كل
ا د و كل د ج و «كل ا ه و كل ه ج» و مطلوب كل ا ج است» (نجات، ص 451 و درّة التاج،
ص 147).
تلازم
ملازمه،
مستلزم يكديگر بودن، يكديگر را لازم ساختن دو قضيه «و از آنچه گفتيم حال تلازم و
تعاند اصناف موجّهات معلوم شود. و قدماء منطقيان بيان تلازم موجهات به جهات
سهگانه يعنى وجوب و اماكن و امتناع را شش لوح وضع كردهاند» (اساس، 153).
تمام
حقيقت
كليى كه
شامل تمام ذاتيات شىء باشد و آن عبارت است از نوع. چه مثلا مفهوم انسان تمام
ذاتيات افراد را در بر دارد و آن ذاتيات عبارت است از: «جسم نامى حساس ناطق» كه بر
روى هم مشكّل و مقوّم
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 77