responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 5

و اتّفاقى آن بود كه مصاحبت حاصل بود و آن را علتى معلوم نباشد» (اساس، ص 76).

إثبات‌

1- چيزى را با دليل و برهان محقّق- ساختن، درستى قضيه‌اى را معلوم داشتن (/ ابطال، ردّ).

«قياساتى كه در علوم و اثناء محاورات از جهت اثبات و ابطال مطالب ايراد كنند، بيشتر آن بود كه از ترتيبهاى مذكور تحريف يافته باشد» (اساس، ص 32).

«هرگاه كه اثبات مطلوب به ابطال نقيضش كنند آن را قياس خلف خوانند» (اساس، 319).

2- حكم به اتصاف چيزى به چيز ديگر كردن، حكم به وجود صفت يا حالت يا فعلى در موضوع كردن (- ايجاب) (-/ نفى).

«علم يا تصور تنها است، يعنى تصورى كه هيچ حكمى با او نيست، و آنرا تصور ساده مى‌نامند، مانند تصور انسان بدون حكمى بر او به نفى يا به اثبات، يا تصورى است كه با او حكمى است» (شرح شمسيه، ص 4).

«همه عنادها تابع عنادى باشد كه ميان اثبات و نفى است» (اساس، ص 70).

أثر ذاتى‌

(- آثار ذاتى، ص 1)، و (اعراض ذاتى، ص 22).

«و اما محمول اندر مسائل علوم برهانى اثرى بود ذاتى أى خاصّ مر ذات موضوع آن علم را» (دانشنامه، ص 140).

إجتماع‌

1- بهم پيوستن و با هم گرد آمدن. (-/ افتراق، تفرقه)

«كلّ از اجتماع اجزاء بود، و كلّى از اجتماع جزويات نبود، چه كل عبارت از مجموع اجزاء باشد، و كلى عبارت از مجموع جزويات نبود» (اساس، ص 19)

2- با هم در يك موضوع وجود داشتن، با هم در وجود جمع شدن. چنانكه گوئيم اجتماع نقيضين محال است (-/ ارتفاع)

أجزاء

چيزهائى كه با هم تشكيل كل دهند.

«هرچيز كه از گرد آمدن چيزهاى بسيار حاصل شود، آن‌چيز را از آن روى كل خوانند و آن‌چيزها را اجزاى آن» (اساس، ص 19).

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 5
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست