نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 41
ب
باطل
غير صحيح،
كاذب، نادرست (-/ حق).
«و نقيض
حق باطل بود. و نقيض مشهور شنيع» (دانشنامه، ص 123).
بالذّات
بر حسب
ذات، بلحاظ ذات، بسبب ذات، ذاتا. (-/ بالعرض و بالغير).
«غايت
تعلم منطق، بالذات معرفت طريق اكتساب اين دو مطلوب است، و بالعرض معرفت ديگر اقسام
كه شبيه است به هر دو بر وجهى از وجوه مناسبت يا مضادّت» (اساس، 343). «حمل
محمولات بر موضوعات يا بالذات بود و بر حسب امر طبيعى، يا بالعرض و خلاف آنچه
مقتضاى طبع بود فى نفس الامر» (اساس، 299).
«برهان
قياسى بود مؤلف از يقينيات تا نتيجه يقينى از او لازم آيد بالذات و به اضطرار»
(اساس، 360).
بالطّبع
بحسب طبع،
بحسب طبيعت، بلحاظ طبع، بسبب طبع، طبعا.
«مقدمات
برهان را چند شرط باشد:
1- آنكه
يقينىّ الصّدق باشند تا به طبع انتاج صادقى كنند نه به حسب وضع تنها مانند قياس.
چه انتاج صادق از غير صادق چنانكه در جدل و ديگر صناعات افتد، برهانى نبود از جهت
آنكه بالطبع و بالذات نبود» (اساس، 378).
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 41