نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 37
معنى «كل» و «جزء» و «اعظم» را به او بياموزند، بالفور تصديق خواهد
كرد كه «كلّ اعظم از جزء است» و بههيچوجه نمىتواند آن را مورد شك قرار دهد (-
بيّن، بديهى، ضرورى) (-/ غير بيّن، غير بديهى، غير ضرورى، مكتسب، نظرى).
«و هريكى
از اين دو قسم [تصور و تصديق] يا بىواسطه اكتساب حاصل شود و آن را بديهى و فطرى
و اوّلى خوانند، يا به واسطه اكتسابى حاصل آيد و آن را مكتسب و غير بديهى و غير
فطرى و غير اوّلى خوانند» (درّة التاج، ص 5). «و اوليات را به برهان حاجت نبود و
باشد كه اجزاء آن را حدود بايد گفت» (اساس، ص 420). «اوليات و ايشان قضايائىاند
كه كافى باشد در حكم به آن مجرّد تصور طرفين ايشان. چنانكه الكلّ اعظم من جزءه- و
ان النفى و الاء ثبات لا يجتمعان و لا يرتفعان» (درّة، 153).
2- آنچه
حملش بر موضوع بسبب حمل آن بر چيزى اعم از موضوع نباشد. مثلا حمل حيوان بر انسان
حمل اولى است. اما حمل جسم بر انسان حمل اولى نيست. زيرا جسم اولا بر حيوان حمل
مىشود و سپس بسبب اينكه بر حيوان حمل شده بر انسان نيز حمل خواهد شد.
«وقتى كه
جنس و فصل و عرض لازم بر همه افراد موضوع حمل مىشود، نسبت به موضوع اولى است.
زيرا كه ابتداء بر شيئى كه اعم از موضوع است حمل نمىشود تا بتوسط آن بر موضوع حمل
شود. مثلا وقتى ما مىگوئيم «هر انسانى جسم است»، «جسم» براى انسان اوّلى نيست.
زيرا كه جسم نخست حمل بر حيوان مىشود. و بنابراين حملش بر حيوان قبل از حمل آن بر
انسان است. و بنابراين حمل جسم بر حيوان متوقف بر اين نيست كه محمول بر انسان
باشد، در صورتى كه وقتى بر انسان حمل مىشود كه پيش از آن بر حيوان حمل شده باشد»
(شفا، برهان، ص 83). «هر محمولى كه بر عامتر از موضوعى محمول نبود آن حمل را اولى
خوانند و اگرچه حمل اولى به حقيقت خاصتر از آن باشد» (اساس، 384).
أوّلىّ
التّصور
آنچه
تصورش بديهى و ضرورى است.
(- بديهى،
ص 42).
«و هرچند
اقتناص اين تصورات، در مبادى فطرت، بنوعى اكتساب صورت بندد شبيه به استقراء چنانكه
گفتهايم، اما عقل را بعد از تقرير صور التفاتى به وجه اكتساب باقى نماند البته. و
به اين سبب بيّن بود و اوّلىّ التصور» (اساس، ص 413).
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 37