[48]Mod
جهت. در منطق جديد، به معنيى وسيعتر از منطق ارسطويى بكار مىرود.
Modus ponendo ponens
وضع مقدّم، قاعده وضع مقدّم. اين قاعده در مورد قضيّه شرطيّه متصله بكار مىرود.
Modus ponendo tollens
وضع يك معاند و رفع يك معاند ديگر. (الف يا ب است يا ج. ليكن ب است. پس ج نيست) كاربرد اينگونه استنتاج در منفصله مانعة الجمع است.
Modus tollendo ponens
قاعده رفع مقدّم كه بسبب آن تالى وضع مىشود و كاربرد آن در منفصله مانعة الخلوّ است.
الف يا ب است يا ج. لكن الف ب نيست. پس الف ج است.
Modus tollendo tollens
رفع تالى، قاعده رفع تالى (در شرطيه متصله)
Mutual inclusion
تساوى
N
Name
اسم
Nature
ماهيّت، ذات، طبيعت
Necessary
1- ضرورى، واجب
2- ضرورى، بديهى، بيّن
Necessary condition
شرط لازم
Necessary Judgement
حكم ضرورى، حكم بديهى، حكم بيّن
Necessity
1- ضرورت، وجوب
2- ضرورت، بداهت، بيّن بودن
Negation
سلب، نفى
Negative
سالبه
Negative term
لفظ معدول، اسم معدول
mod
(به معنى جهت) و
mood
(1). در زبان فرانسه
mode (به معنى ضرب) هردو به يك صورت
نوشته مىشود.