Law of thought
قوانين فكر يعنى اصول و مبادى فكر منطقى كه تمام استدلالهاى معتبر مبتنى بر آنها است.
اين اصول عبارتند از:
(-of contradiction)
1- اصل تناقض
(Excluded middle)
2- اصل نفى شق سوم
(identity)
3- اصل هوهويّه
Liar paradox
(Epimenide -)
پارادوكس دروغگو
Limitative Judgement
اين تعبير از كانت است و گاهى هم بجاى آن
indefinite Judgement
بكار مىبرد و
مقصود قضاياى موجبهاى است كه معدولة المحمول باشد.
قضيّه معدوله. مانند «روح غير فانى است».
Limitative particular
قضيّهاى كه بالصّراحه يا به فحواى عبارت، محمول را تنها براى عده محدود معيّنى اثبات مىكند يا از آنها سلب مىكند.
Linea praedicamentalis
مراتب انواع و اجناس- شجره فورفوريوس
Literal definition
تعريف لفظى
Logicism
1- اهميت و اصالت و تفوّق براى منطق قائل بودن و آن را مقدّم و مشرف بر فلسفه و رياضى دانستن.
psychologism
و
historicism
). (مانند
منطقگرى.
2- مكتبى كه براى منطق استقلال قائل است و از اعمال هرگونه قوانين روانشناسى در آن احتراز دارد.
Logic
منطق
Logical
منطقى
Logical analysis
تحليل منطقى
M
Major (-major term)
اكبر، حدّ اكبر. يعنى آن حدّى كه در نتيجه محمول واقع شده است.
Major premiss (Major premise
(يا
كبرى يعنى مقدمهاى كه اكبر در آن بكار رفته است.
Major term
اكبر، حدّ اكبر