نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 336
Doubt
شكّ
E
E
1- نماد
قضيّه سالبه كليّه. مأخوذ از نخستين
nego
حرف
مصوّت
2- نماد
قضيّه موجههاى كه جهت آن موجبه است و اصل قضيّه، سالبه.
Element
هريك از
افراد نسبت به كلّى يا طبقهاى كه بدان تعلق دارد.
Enthymeme
1- قياس
مبتنى بر تشابه و علامت.
(Boe
?ce)
و منطقيان
2- در اصطلاح بوئس
جديد،
قياسى كه يكى از مقدمات يا نتيجه آن محذوف باشد (قياس ضمير).
Enunciation
بيان يك
حكم يا يك مسأله، و حتى يك دستور. البته معمولا به جمله اخبارى اطلاق مىشود.
Epagoge
استقراء
Epagogic
استقرائى
Epicheirema
1- در
اصطلاح ارسطو: قياس جدلى يا خطابى كه مقدّمات آن از مشبّهات باشد و آن در مقابل
(Apodictic
syllogism)
است. قياس
برهانى
2- در
اصطلاح منطقيان جديد: قياسى كه هر مقدمه آن همراه با اثبات باشد.
Epimenide
نامى است
كه به نوعى سفسطه معروف به سفسطه دروغگو اطلاق شده است.
اپىمنيد
كه خود از اهالى كرت بود مىگفت اهالى كرت هميشه دروغ مىگويند.
حال
درباره اين شهادت مىتوان گفت: اپىمنيد از اهالى كرت است. پس دروغ مىگويد:
بنابراين
اهالى كرت دروغگو نيستند.
و اگر
اهالى كرت دروغگو نيستند پس اپىمنيد هم دروغگو نيست.
اين
اصطلاح در زمان ما در معنى وسيعترى بكار مىرود.
Equivalence
(-mutual inclusion)
تساوى
(يعنى تساوى دو مفهوم در مصاديق)
Equivocal
1- مشترك
لفظى. يعنى لفظ مفرد يا مركّبى كه معانى متعدّد داشته باشد.
2- داراى
ابهام و ايهام. يعنى لفظى كه مىتوان بطرق مختلف آن را تفسير كرد. و بنابراين
داراى نوعى ابهام و ايهام است و نمىتوان آن را در ذيل نوع معيّنى جاى داد.
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 336