responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 331

Collective

1- صفت لفظى كه مفرد است، اما گروهى را شامل مى‌شود. مانند قوم و لشكر. اسم جمع.

2- صفت قضيّه‌اى كه چنين لفظى موضوع آن باشد. مانند «لشكر پراكنده شده».

3- صفت اسمى كه جمع بسته شده باشد، يا چند اسم كه معطوف به هم باشد و بر روى هم موضوع قضيّه واقع شوند. كلّ مجموعى.

4- صفت قضيّه‌اى كه موضوع آن چنين وصفى داشته باشد. مانند حواريّون دوازده تن بودند.

حسن و حسين برادر يكديگرند.

Common (/-propre)

مشترك‌

Community

اشتراك‌

Complete inclusion

عموم و خصوص مطلق، اندراج تامّ‌

Complete induction

استقراء تامّ‌

Complete mutual exclusion

تباين كلّى‌

Complex

لفظ مركب‌

Complex constructive dilemma

قياس ذو حدّين موجبه، قياس ذو حدّين مثبت‌

Complex destructive dilemma

قياس ذو حدّين سالبه، قياس ذو حدّين منفى‌

Complex proposition

قضيّه مركب‌

Complex term

لفظ مركّب‌

composition fallacy

مغالطه تركيب‌

Compound

مؤلّف، مركّب‌

Comprehension

مفهوم‌

Conception

تصوّر كلّى، مفهوم كلّى، معنى كلّى‌

Conclusion

نتيجه (مخصوصا در قياس)

Conjunction

عطف‌

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 331
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست