نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 305
Mode
1- ضرب
(در قياس).
2- جهت
(در قضايا).
Modes
imparfaits
ضروب
منتج
شكل دوم و
سوم و چهارم
Modes
le ?gitimes
ضروب
معتبر، ضروب منتج
Modes
parfaits
ضروب منتج
شكل
اول كه
بهترين و طبيعىترين ضروب هستند
Modus
(Lat)
آن جزء از
قضيه موجهه
كه دلالت
بر جهت دارد، لفظ دالّ بر جهت
» dictum «
كه (در
قضيه موجهه)، در مقابل
اصل قضيه
است. يعنى موضوع و محمول و رابطه بدون جهت.
Moyen
اوسط، حد
وسط، حد اوسط
Moyen
terme
حد اوسط،
حد وسط، اوسط
Nature
(-quiddite ?,-essence)
طبيعت،
ماهيت
-universelle
طبيعت
كلى، ماهيت كلى
Ne
?gatif (/-Affirmatif)
سالبه،
منفى
Ne
?gation (/-Affirmation)
سلب، نفى
Ne
?cessaire
1- ضرورى،
واجب
2- بديهى،
بيّن
Ne
?cessairement
1- ضرورة،
بالضّروره، به ضرورت، به وجوب
2- بداهة،
بنحو بديهى و بين
Ne
?cessite ?
1- ضرورت،
وجوب.
2- بداهت
Nom
اسم
-Inde
?fini
اسم
معدول
Nominal
اسمى،
لفظى
Non
-concluant
عقيم، غير
منتج
Notion
تصور
-universelle
تصور كلى
O
رمز
اختصارى قضيه سالبه جزئيه
Objectif
(/-Subjectif)
عينى
Objection
ايراد،
اشكال، اعتراض
Objet
موضوع
(مثلا موضوع يك علم)
Obversion
در قضيه
موجبه نقيض
محمول را
از موضوع سلب كردن، و در قضيه سالبه نقيض محمول را براى موضوع اثبات كردن. مانند
هرجسمى فانى است، هيچ جسمى غير فانى نيست. و اينيكى از اقسام استنتاج مستقيم است.
Omnis
(Lat) )-Tout(
سور قضيه
موجبه
كليه، هر، كل
Opinion
1- رأى،
عقيده، اعتقاد 2- ظن.
Oppose ?
متقابل
Opposition
تقابل
Oratio
argumentativa (Lat) )-
argumentation)
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 305