معنى بودن لفظ، تعدّد معنى
Amphibolie
محتمل چند معنى بودن (در مورد لفظ مركب). يعنى گاه تركيب الفاظ چنان است كه افاده معانى مختلف مىكند، تعدد معنى.
Analogie
تمثيل
Ante ?ce ?dent
مقدم (در مقابل تالى)
Apodictique (n .)
برهان، عنوان ديگرى از كتاب آنالوطيقاى دوم كه درباره برهان است. ابو دقطيقا.
Apodictique (adj)
1- برهانى
2- ضرورى (در اصطلاح كانت).
Aporie
1- در اصطلاح ارسطو عبارت
است از اشكال حل مسألهاى كه درباره نفى و اثبات آن دلائل موجهى اقامه شده است.
تعارض ادلّه.
2- در نزد متأخران به معنى اشكال لا ينحلّ منطقى، بنبست منطقى، اشكال يا مسأله لا ينحلّ است.
Appelation
تسميه، نامگذارى
Applicable
قابل حمل، محمول، مقول
Applicabilite ?
قابليت حمل
Argument
حجّت، استدلال، تعبير
لفظى استدلال
Argument apodicitque
حجت برهانى، استدلال برهانى
Argument de ?ductif
استدلال قياسىحجت قياسى،
Argument dialectique
حجت
جدلى، استدلال جدلى
Argument inductif
حجت استقرائى،
استدلال استقرائى
Argument par l'impossible
از راه خلف، استدلال به طريق خلف
Argument sophistique
سفسطى، استدلال سفسطى
Argument syllogistique
قياسى، استدلال قياسى
Argumentation
اقامه حجت، حجت
Argumenter
اقامه حجت كردن، حجت آوردن
Ascendant
متصاعد (مثلا از نوع به سوى جنس و از آن جنس به جنس بالاتر)
Se ?rie -
سلسله متصاعد
Ascensus
صعود (مانند رفتن از نوع
به سوى جنس و از آن جنس به جنس بالاتر)
Assensus (lat)
ايقاع
Assentiment
Assertion
1- حكم به صحت و
درستى يك قضيه (خواه قضيه موجبه، خواه قضيه سالبه)، ايقاع، تصديق.
2- قضيه تصديقشده.
Attribuable
قابل اسناد، قابل حمل