responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 29

[خطابه‌] اقناع است نه تحقيق مطلق و الزام صرف، هرچه افادت اقناع كند، خواه داخلى و خواه خارجى در صناعت معتبر باشد» (اساس، 533). «و ناقض وضع را به اقامت حجت، سائل خوانند. و غايت سعى او آن است كه الزام كند» (درّة، 156).

إلزامى‌

منسوب به الزام.

«چه منطقى بحث مى‌كند از معقولات ثانيه از آن‌روى كه موصل‌اند يا نافع در ايصال به مطلوبى تصورى يا تصديقى، الزامى [در اصل يا الزامى‌]، يا اقناعى، يا تخييلى، يا غير آن» (درّة، 10).

أمّ القضايا

قضيه «النّقيضان لا يجتمعان و لا يرتفعان».

إمتحان‌

بررسى و آزمون و روشن ساختن قدرت مخاطب در حجت و استدلال.

«اما معانده و امتحان و مغالطه از مواد مغالطى باشد. الا آنكه غرض معاند اظهار نقصان مخاطب و تفخيم [ظ: تفحيم‌] او بود، و غرض ممتحن استشكاف قوت او در استعمال حجت، و غرض مغالط تمويه و تلبيس بر او» (اساس، 448).

إمتحانى‌

منسوب به امتحان.

«و اما حيلت مانند آنكه در قياسات امتحانى و مغالطى از مناقشت مخاطب در تسليم مطلوب محترز باشند، پس به طريق تلبيس با اظهار تدقيق، متن سخن با حشو آميخته كنند، تا مخاطب متحير شود، و مطلوب را ناشناخته مسلم دارد» (اساس، 294).

إمتناع‌

1- محال بودن، ضرورت داشتن عدم چيزى و آن از جمله مفاهيم بديهى است مانند وجوب و امكان كه احتياجى به تعريف ندارد.

«تعريف وجوب و امكان و امتناع از تعريفاتى بود كه ظنّ افتد كه دورى است و حق آن است كه تصور اين سه معنى در بدايت عقول مركوز باشد (اساس، 130).

«معانى متصوّر در عقول و اذهان يا بنفس خود بيّن و مستغنى از اكتساب بود يا نبود.

و قسم اول يا معقول محض بود، مانند وجود و وجوب و امكان و امتناع، يا محسوس بود به حواسّ ظاهر، مانند حرارت و برودت و سواد و بياض و نور و ظلمت. يا مدرك به حواسّ باطن و وجدان نفس، مانند شادى و غم و خوف و شبع و

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 29
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست